۱۳۹۷ مرداد ۱۲, جمعه

واکاوی ادیان و پیامبران

مجید نواندیش : ادیان هر کدام دارای هدف گیری و جهت گیری هایی می باشند. این اهداف و جهت گیری در طول زمان پیامبر آن دین می تواند تغییر کند. بطور کلی رسالت دین مسیحیت و عیسی ارتقاء دین یهودیت بوده است. اما دین اسلام یک دین نوین بوده است.

جبرییل امین در مورد ادیان و پیامبران از جانب پروردگار می فرماید:
دستورات و احکام دین بر پایه اعتقادات آن قوم و زمان خود تعیین و مشخص می گردد. مواردی از اعتقادات که لازم بدانند ارتقاء می دهند. یا دستورات جدید می دهیم. اما بنا بر عدم مخالفت با اعتقادات پایه آن قوم و حفظ آنها می باشد. اینگونه مخالفت ها و ناسازگاری ها هم با دین جدید کمتر می شود. برای شما درک این مسئله سخت و دشوار است و ما این مسئله را درک می کنیم. اما لازم است که تاریخ را بدانید و بفهمید. اعتقادات، محدودیت های آن دوران را بفهمید تا بتوانید دلایل تصمیم گیری ما را بهتر درک کنید.. این یک پیام عمومی است برای عامه مردم. حفظ و نگهداری اعتقادات آن قوم و قرار دادن آن جزء ادیان، به معنای درست بودن همیشگی آنها نیست. بلکه خاص آن زمان و زمان و مکان خاص خود می باشد. باید قوانین حاکم بر همه ادیان و اجزاء مشترک آنها را بفهمید تا با اندیشه ها و اعتقادات عامه ما بیشتر آشنا شوید. آنها اصل دین می باشد. ما در زندگی خصوصی پیامبران اینکه همسر بگیرند، چند تا همسر بگیرند دخالت نمی کنیم. ما در شیوه و روشی که پیامبر برای توسعه دین و پیروزی حقانیت انتخاب کند پیامبر را آزاد می گذاریم. کمک و راهنمایی در جهت پیشبرد حق می کنیم. اما مانع نمی شویم. ممکن است در شیوه ای که انتخاب می کنند بعضی دارای نقطه قوت، بعضی دارای نقطه ضعف هایی باشد. ما این ها را می پذیریم و دخالت نمی کنیم. دین بر حسب نیاز می آید. پیامبران بر حسب ضرورت برگزیده و انتخاب می شوند. محدودیت ها وجود دارد. یک نعمت نیست. اگر بر ژاپن پیامبر نفرستادیم چون نیازی احساس نکردیم. مردم آنجا بر پایه و راه و روش درستی زندگی می کردند. اگر پیامبران دسته بندی شده اند، برخی سخن از تناسخ گفته اند، برخی سخن از معاد، برخی دو قطب خیر و شر، مصلحت ما اینطور ایجاب کرده است. تجربه های معنوی منحصر به فرد هستند. هر پیامبری به فراخور حال معنوی از تجربه معنوی بهره مند شده است و برداشت هایی داشته است. این برداشت ها می توانسته صحیح یا حتی غلط باشد. این ارتباط به میزان بهره مندی و برداشت پیامبر از تجربه معنوی خود داشته است. ما به زور چیزی به خورد کسی نمی دهیم حتی پیامبران. همین که اصول دین و آن اجزا مشترک به هر نحوی برقرار شود و حداقل ها برآورده شود برای ما کفایت می کند. هر دینی رسالت و اهدافی داشته است. عیسی ارتقاهای خاص به یهودیت داده است و به رسالت خود عمل کرده است. هدف تعطیل کردن دین یهودیت نبوده است. ارتقاء بوده است با اهداف خاص و مد نظر ما فرشتگان. دین یهودیت برای مسیحیان کماکان برقرار است. اشتباه کرده اند که آن را تعطیل کرده اند. برداشت های اشتباهی از رفتار شخصی عیسی داشته اند. عیسی اگر شراب خورد، رفتار شخصی بوده است، اشتباه کرد. حکم پیشین تعطیل نمی شود. اما درباره داستان پیامبران غلو کرده اند. بعضی را خود ساختیم، بعضی مردم. بخاطر اینکه اخلاقی  و حامل پند و اندرز بوده اند و دانستن آنها برای مردم مفید فایده بوده است. ما اینگونه عمل می کنیم و بنظر خودمان مرتکب اشتباه هم نشدیم. عاقلانه تصمیم گرفتیم و حق را پیروز گرداندیم با توجه به شرایط زمان و مکان. شما هم سعی کنید واقعا حق جو باشید و بسته به شرایط عاقلانه تصمیم بگیرید. لازم نیست پیرو پیامبران باشید. عاقلانه عمل کنید و حق را بسط و گسترش دهید. خودخواه نباشید. نپندارید آنچه می گویید 100% صحیح است. ممکن است خطاکار شما باشید. شناخت حق سخت نیست بشرط آنکه گرفتار دنیا نشوید و پاک بتوانید فکر کنید. این است پیام ما برای شما مردم. جبرییل بودم. 

ملائکه از جانب پرودگار می گویند:
می گویند تا وقتی که لزومی وجود نداشته باشد با باورهای سنتی مردم، خرافات و اعتقادات آن ها مخالفت نمی کنیم. چون مخالفت ها و اصطکاک ها بیشتر می شود و امکان شکست پایداری و عدم پیروزی حق وجود دارد. وحدت رویه بین ادیان هم تا بتوانیم حفظ می کنیم مگر بر خلاف رسالت آن دین باشد.

در میان ادیان الهی شباهت های زیادی وجود دارد. محققان اعتقاد به توحید و معاد را از جمله اصول مشترک میان ادیان الهی معرفی کرده اند. شخصا، یکی از معیارهای مهم برای شناخت ادیان الهی را دستورات آنها می دانم. معتقدم اگر دینی دارای دستورات اخلاقی خیر بود آن دین دارای پایگاه الهی می باشد. در ادامه سعی می کنیم به معرفی مختصر وقایع زمان فرعون اخناتون بپردازیم:

اخناتون

آخِناتون یا اَخِناتون (به‌معنای کسی که برای آتون سودمند است) نام آغازینش امن‌هوتپ (یا آمنحوتپ) چهارم (آمُن‌هوتِپ به‌معنای آمون خرسند استفرعون مصر باستان میان سال‌های ۱۳۵۲۱۳۳۶ (پیش از میلاد) یا ۱۳۵۱۱۳۳۴ (پیش از میلاد) بود. وی که از دودمان هیجدهم بود دینی یکتاپرستانه را بنیاد نهاد که خدای آن آتون نام داشت.[1]

ویکیپدیا می گوید مصریان در آن هنگام خدایان متعدد را می‌پرستیدند. اما اخناتون به یگانه‌پرستی روی آورد. او از دو معمار که در استخدام پدرش بودند سرود خورشید شهر تب را شنید:
ای آفریدگار که زمین را آفریده‌ای، آفریدگار بزرگ که برای خلقت هزاران مخلوق رنجی عظیم برده‌ای
آن که هرروز بر تمامی زمین می‌گسترد و همه جنبندگان زمین را می‌نگرد
هر روز هر زمین او را هنگام طلوع می‌ستاید و به او نماز می‌گزارد.

وی با شنیدن این سرود و با گرایشی که به یکتاپرستی داشت بر آن شد که خدای ملی مردم مصر را که آمون بود تغییر دهد و به خدای خورشید، آتون روی آورد. او نام خویش را نیز از آمنهوتپ به اخناتون (ستایش‌گر آتون) تغییر داد. وی دستور داد که در سراسر مصر آتون را بپرستند و او را خدای یکتا بدانند که خالق و حافظ همه موجودات است.

برخی محققان از جمله احمد عثمان آخناتون را همان پادشان مصر در زمان یوسف پیامبر دانسته اند[2]. زیگموند فروید در کتاب موسی و یکتاپرستی، موسی را در دوره اخناتون می‌داند. فروید نتیجه می‌گیرد که موسی به دین یکتاپرستی آتُن گرایش داشته اما به علت سست شدن قدرت امپراتوری پس از اخناتون و طرد دین اتن توسط مصریان، موسی این دین را به‌جای ادامه در مصر، به قوم یهود منتقل می‌کند.[3]
پیش از یکتاپرستی و شروع به پرستش آتون، مردم مصر خدایان آمون را می پرستیدند. وی دستور داد نام تمام خدایان غیر از آتون از نوشته و ساختمان های مصر حذف کنند و فقط از آتون یک نقش بر اماکن عمومی قرار گیرد که همان نقش خورشید است. بعضی گفته اند آتون همان خورشید بوده است و خورشید را می پرستیدند. در شعری از وی آمده است:
وه که برآمدن تو از افق آسمان چه زیباست
ای آتون زیبا و ای سر چشمه زندگانی
در آن هنگام که از مشرق طلوع می کنی
سراسر زمین را به زیبایی خود آکنده می سازی
....
ای خدای یگانه که هیچ کس قدرت تو را ندارد
تو زمین را آن چنان که خواستی آفریدی
در آن هنگام خود تنها بودی[5]

منتقدین در مقابل می گویند در کتاب سینوهه پزشک فرعون، نام و اثری از حضرت یوسف یا موسی یافت نمی شود[4] و هیچ اثری از حضرت یوسف یا موسی در نوشته های یافت شده آنطور که نقل شده است وجود ندارد.

جبرییل امین درباره چرایی دعوت پیامبران به توحید می گوید:
اما توحید، چرا با شرک مخالفیم؟ چون شرک باعث ضعف فکری، اندیشه و سستی پایداری انسان نسبت به خیر می شود. تعدد خدایان انسان را گیج می کند. پیشنهاد میکنم درباره الهه ها و خدایان یونانی تحقیق کنی. هوای نفس توسط الهامات شر به برداشت ها از خدایان مختلف اضافه می گردد. تناقض دارند. توسط انسان های امروزی قابل باور نیستند. همچون مقدس دانستن گاو توسط هندی ها. لذا خدا را غیر قابل دید، فرای آسمان ها قرار دادیم. یکی کردیم. صراط مستقیم یکی است. حق یکی است اما راه های شر فراوان است. آن صراط مستقیم به خدا ختم می شود. آن را خدا حق نامیدیم. آن را خدایی نامیدیم. یک نسبت شرفی است. بشر را از تناقض، خطا، اشتباه، نجات دادیم. خدا را مظهر همه خوبی ها معرفی کردیم تا بشر دچار ضعف فکری، اندیشه نشود. سعی کند خدایی زندگی کند، خمودی پیدا نکند. حالت کرنش و تعظیم نسبت به اشیاء و دیگر موجودات کره زمین پیدا نکند. انسان دوست دارد قدرت برتری وجود داشته باشد. این حقیقت است. نیاز دارد. ما سعی کردیم این نیاز را برآورده کنیم، در جهت و راه درست. از این نیاز برای جهت خیر استفاده کردیم. جبرییل بودم.تمام.

بطور کلی پروردگار و ملائکه تصور می کنم سعی کرده اند از نیازها و امیال انسانی، رسوم زمان و عرف زمان پیامبران در جهت اهداف مثبت و حق بهره برداری کنند. بطور مثال حج یک رسم مربوط به مشرکان مکه بود. اما پروردگار و ملائکه از آن برای حفظ اسلام و برقراری اتحاد بین مسلمانان بهره برداری کردند. جنبه ها و رسوم مثبت آن را حفظ کرده اند و جنبه ها و رسوم منفی آن را منع کرده اند. یا افتخار به حمیت، قوم و نژاد در میان اعراب زمان پیامبر مرسوم بوده است. شاید کمی ریشه نژاد پرستی داشته است. پروردگار و ملائکه سعی کرده اند از آن در جهت حفظ دین و گسترش حق استفاده کنند. پروردگار و ملائکه این مطلب را تایید می کنند و بصورت غیررسمی میگویند همینطور است.

ملائکه درباره بودا و آخناتون از جانب پروردگار می گویند:
در همه اوقات، انسان ها توانایی پذیرش خدای نامحدود غیر دیدنی را نداشته اند. مانند بودا، مانند آخِناتون. خورشید را مظهر خدا و تک خدایی گرفتند. در مورد بودا فقط سعی کردیم شرک را بزداییم. مهم زدایش شرک و چند خدایی که باعث تناقض، سستی منطق و اندیشه انسان ها میشده است بوده است. خدا دعوت به خیر می کند. بودا هم دعوت به خیر میکرد بدون نام بردن از خدا. توان پذیرش خدای نامحدود در میان آن همه خدای محدود، شئی و موجوداتی که می پرستیدند وجود نداشت.

ادیان الهی مختلف در جهان همچون زرتشت، صائبین، یهودیت، مسیحیت، بودایی، اسلام دارای شباهت و اشتراکات زیادی می باشند. عموما از خدای یگانه و نفی شرک، یا فقط نفی شرک، سخن گفته اند. همچنین به جزاء و پاداش چه بصورت کارما یا بصورت تناسخ یا بصورت معاد معتقد می باشند. همگی آنها در دعوت به رعایت اصول اخلاقی مشترک می باشند. عبادات میان آنها ، نماز، روزه، غسل و ... دارای اشتراکات و بصورت پایه ای مشابه می باشد که در این نوشتار برای تخلیص کلام، از توضیح و شرح این ادیان و بیان اشتراکات آنها خودداری می کنیم. زرتشتی ها، صائبین، مسلمانان نماز دارند. مسیحیان روزه و غسل دارند. شباهت های زیادی میان احکام یهودیت و مسلمانان وجود دارد. از نظر دینداران این نشان دهنده این می باشد که ادیان تصادفی بوجود نیامده اند بلکه منشاء یگانه دارند. اگر پیامبران صرفا می خواستند حرف گذشتگان را تکرار کنند می تواند مبلغ همان دین های قبلی همچون یهودیت و ... شوند و در راستای گسترش آن دین مشابه بسیاری از افراد مبلغ و روحانی تلاش کنند. اگر هم مصلح اجتماعی و انسانی بودند، سخن گفتن از خدای یگانه و معاد رفتار طبیعی یک مصلح اجتماعی به تنهایی و سر خود نیست. یک مصلح اجتماعی سعی می کند همچون آیین شینتو در ژاپن [6] به خانواده، جامعه، ملت، وطن دوستی و ... بپردازد. معیارهای اخلاقی عمل کردن را شرم، جوانمردی و مقاومت قرار می داد. سخن گفتن از ادعای غیرقابل باوری همچون خدای یگانه، وعده حیات پس از مرگ و معاد کار یک مصلح اجتماعی نیست. اما آتیست ها و غیر دینداران معتقدند که ادیان از روی یکدیگر کپی شده اند. در حالیکه بنظر من پراکندگی جغرافیای و زمانی ادیان نافی این نظر می باشد. اکنون نگاهی به پراکندگی جغرافیایی و زمانی ادیان می پردازیم.

زادگاه و زادروز زرتشت دقیقاً روشن نیست، هرچند زمان زایش او ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح گمان زده می‌شود[7]. امروزه بیشتر دانشمندان بر آنند که زرتشت بین 1000 تا 1200 سال پیش از میلاد می زیسته است[8]. امروزه بیشتر دانشمندان ایران شناس، زادگاه زرتشت را خوارزم دانسته اند.

اخناتون 1300 سال پیش از میلاد و یهودیت در مصر حدود 1250 سال پیش از میلاد گفته اند. مسیحیت در روم حدود 600 سال قبل از اسلام روی داده است. اسلام در عربستان اتفاق افتاده است. بودا در هند حدود 566 تا 486 سال پیش از میلاد می زیسته است[9]. مرجع [10] با بررسی داده های تاریخی به این نتیجه رسیده است که ابراهیم 2000 سال قبل از میلاد در کنعان که محدوده اسراییل ، اردن و ... امروزی می شود، می زیسته است. کنفوسیوس نیز 551 سال پیش از میلاد در چین می زیسته است[11]

با بررسی تاریخ یهودیت، مسیحیت، بودا و کنفوسیوس، بنظر می آید زمان ظهور و بروز پیامبران صاحب شریعت از یک سری زمانی با دوره تناوب 600 سال تبعیت می کند و بنظر می آید در آن نظم خاصی وجود دارد. سری زمانی مجموعه ای از داده های آماری است که در فواصل زمانی مساوی و منظمی جمع آوری شده باشد[12]. بنظر می آید بعد از هر 600 سال نیاز ارائه یک دین و شریعت جدید احساس می شده است.

همچنین اگر پراکندگی جغرافیایی را با در نظر نگرفتن کنفوسیوس که در محدوده چین بوده، مورد بررسی قرار دهیم، می توان گفت:
مصر و ایران با هم در 1200 سال پیش از اسلام
روم و هند با هم در 600 سال پیش از اسلام
عربستان
 
با بررسی نقشه ، پراکندگی جغرافیایی ادیان اینطور است که تقریبا دارای بیشتر فاصله جغرافیایی از یکدیگر می باشند. تقریبا می توان گفت عربستان در وسط قرار گرفته است و ما بین عربستان پراکندگی جغرافیایی توزیع ادیان صورت گرفته است. چطور وقوع تقریبا هم زمان و با چنین فاصله ای را منکران ادیان و آتیست کپی کردن ادیان از یکدیگر می دانند؟ زرتشتی و یهودیت تقریبا در یک زمان، بودایی و مسیحیت هم تقریبا در یک زمان ارائه شده اند. بعد هم اسلام ارائه شده است. من منکر تاثیر گذاری متقابل ادیان بر یکدیگر نیستم. مانند تاثیر گذاری دین مهر پرستی بر مسیحیت، زرتشت بر صائبین. اما اینکه تمام آنها را کپی و برگرفته از یکدیگر بدانیم ادعایی عقلانی و خردمندانه بنظر نمی آید.

احادیثی وجود دارد که کعبه را وسط و میانگین دنیا دانسته اند:
علت اينكه خانه كعبه در وسط زمين است اينست كه خانه كعبه موضعى است كه از زير اين موضع زمين منبسط شد (اولین نقطه‌ای که از آب بیرون آمد) ...، و خانه كعبه اول بقعه‏اى است كه در زمين بنا شد، چرا که آن وسط زمين است[13].
كعبه را از آن روز كعبه ناميده‏اند كه در ميانگين دنيا جاى دارد[14].

شاید دلیل بیان این احادیث تقریبا ما بین بودن عربستان در توزیع پراکندگی جغرافیایی ادیان باشد. البته دلایل دیگری هم شاید بتوان در نظر گرفت. دلایلی همچون میانه بودن عربستان در تمدن های قدیم دنیا و یا اینکه کلا به این منطقه خاور میانه گفته می شود چون میان خاور دور و خاور نزدیک می باشد. موضوع وسط بودن عربستان یک موضوع فرعی و حاشیه ای می باشد. مسئله مهم این است که ادیان بجز اسلام تقریبا در یک زمان و در یک فاصله جغرافیایی زیاد نسبت به یکدیگر عرضه شده اند.

امروزه بیشتر دانشمندان اعتقاد دارند که زرتشت بین 1000 تا 1200 سال پیش از میلاد می زیسته است که تقریبا همزمان با یهودیت می شود. بنده از محققان کسی ندیدم که مدعی تاثیر گذاری متقابل زرتشت و یهودیت باشد. اما کافی است اصول این دو دین و دستورات اخلاقی و تکالیف این دو را مورد بررسی قرار دهید. متوجه شباهت بسیار خواهید شد. تا قبل از این دو دین هم دین دیگری به گواه تاریخ نه شرع، وجود نداشته است که تصور کنیم این دو از یک دین اصلی دیگر هر دو کپی شده اند.

إِنَّ في‏ ذلِکَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهي‏ (طه، 128)
مسلّماً در این امر ، نشانه های روشنی برای خردمندان است.

تعداد کسانی که بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ادعای نبوت کرده اند؛ بسیار می باشند. آمار درست آنان در دست نیست. برخی از این مدعیان در زمان پیامبر(ص) و اصحاب و برخی بعد از پیامبر(ص) بوده اند [15]. از جمله معروف‌ترین آنها مسیلمة بن ثمامه بود که خود را شریک پیامبر در امر نبوت می‌دانست، و اسود عنسی و طلیحه بن خویلد و... که هر یک در منطقه‌ای بودند.[16] در همان منطقه عربستان بعد از پیامبر و مشاهده موفقیت وی افرادی ادعای پیامبری کرده اند. امروزه نه نشانی از دین نه نامی از کتاب آنها باقی نمانده است. اینکه گفته شود پیامبران صاحب شریعت مانند این افراد دروغگویانی بیش نموده اند در حالیکه امروزه حدود حداقل 88% جمعیت دنیا به این ادیان معتقد هستند، زیر سوال می برد. هدف از ارائه این مقاله اثبات درستی ادیان برای آتیست ها و بی دینان نیست. هدف زدن تلنگری می باشد که مسئله ادیان الهی و پیامبران نیازمند بررسی مطالعه و راستی آزمایی بیشتری می باشند.

مراجع
[2] Yuya's titles included "Overseer of the Cattle of Amun and Min (Lord of Akhmin)", "Bearer of the Ring of the King of Lower Egypt", "Mouth of the King of Upper Egypt", and "The Holy Father of the Lord of the Two Lands", among others. For more see: Osman, A. (1987).  r in the Valley of the Kings: solving the mystery of an ancient Egyptian mummy. San Francisco: Harper & Row. pp.29-30
[3] فروید، زیگموندموسی و یکتاپرستی. ترجمه قاسم خاتمی. پیروز، ۱۳۴۸
[4] سینوهه پزشک فرعون، ترجمه و تألیف ذبیح‌الله منصوری
[5] https://article.tebyan.net/84208/%DB%8C%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D9%81-%D8%A2%D8%AE%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%DB%8C%D8%A7
[6] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%86%D8%AA%D9%88
[7]  CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org
[8] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA
[13] عيون أخبار الرضا ع-ترجمه آقا نجفى، ج‏2، ص: 323
[14] من لا یحضره الفقیه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر