۱۳۹۷ شهریور ۲, جمعه

الله و رب (2)

برهان شرور

مجید نواندیش : مسئله شر یا برهان شر یکی از قدیمی ترین و جدی ترین برهان هایی است که برای اثبات عدم وجود خدا اقامه شده است. مسئله شر، خدای ادیان ابراهیمی (خدای قادر مطلق، دانای مطلق و خیرخواه اعلی) را هدف گرفته است و عموما یکی از براهین مبتنی بر شواهد اثبات عدم وجود خدا لحاظ می شود.

این برهان تلاش می کند نشان دهد میان دو قضیه وجود خدا و وجود شر تناقض وجود دارد و بنابر اصل تناقض تنها یکی از این دو قضیه می تواند درست باشد. از آنجا که در وجود شر شکی نیست، صدق قضیه دوم مستلزم نادرست بودن قضیه نخست است و بنابراین خدا نمی تواند وجود داشته باشد[1].

دیوید هیوم در خاتمه تقریری که بر برهان شر نوشته است، می گوید: هیچ چیز نمی تواند استواری این استدلال را متزلزل سازد، استدلالی چنین کوتاه، چنین واضح، چنین قاطع.
آرش نراقی از شرور گزاف نام می برد و استدلال می کند که با وجود شرور گزاف در جهان، نمی توان به خدای عالم مطلق، قادر مطلق و خیر محض باور داشت. شرور گزاف وضعیت هایی در جهان است که بیش از سودمندی، ناگواری ایجاد می کنند. شر گزاف، وضعیت ناگواری است که پیشگیری از وقوع آن نه مانع از بروز وضعیت نیک بزرگتری می شود و نه وقوع وضعیت ناگواری مساوی یا بزرگتری را موجب خواهد شد. شر گزاف را بواقع خسرانی بی ثمر دانسته اند که هر موجود خیرخواه تا حد توان از وقوع آن پیشگیری می کند و اگر کسی بتواند مانع بروز آن شود و چنین نکند فعل او از لحاظ اخلاقی ناروا محسوب می شود[2].

یکی از گزاره های فرض شده در برهان شرور گزاف، این است که برخی از وضعیت های عالم مصادیق شرور گزاف هست. یعنی فرض شده است که شرور گزاف در این عالم وجود دارند. درباره وجود شرور گزاف، بین دینداران و خداباوران و خدا ناباوران اختلاف وجود دارد.

آرش نراقی از قول ویلیام رآ، مثال هایی از شرور گزاف می زند. برای مثال، او آهوبچه­‌یی را مثال می‌­زند که در دل جنگلی دوردست گرفتار آتش می‌شود، و چندین روز در درد و رنج هولناک ناشی از سوختگی دست و پا می­زند تا سرانجام بمیرد. از نظر «رآ» مرگ هولناک این آهوبچه مصداق شرّ گزاف است، یعنی به نظر نمی­‌رسد که هیچ خیر برتری از دل آن برآید یا از وقوع هیچ شرّ بزرگ­‌تری مانع شود. آرش نراقی می گوید چطور خداوند به عنوان یک خیرخواه مطلق، مانع وقوع شرور گزاف که خود منجر به شر می گردد، نمی شود.

نایجل واربرتون به عنوان خداناباور، به باور خداباوران درباره معجزه و نقض قوانین طبیعی هم اشاره می کند. به باور وی، در اینصورت نمی توان تصرف در قوانین طبیعت از سوی خدا برای دفع شر را ناممکن شمرد و عدم تحقق آن را لازمه جهان ماده دانست.

خداباوران در پاسخ به مسئله شرور استدلالات مختلفی داشته اند. آرش نراقی می گوید حکم به وجود شرور گزاف در این عالم کار به غایت دشواری است. وی به مسئله اصل معرفت شناختی اشاره می کند. وی می گوید اگر فرض کنیم که خدای ادیان توحیدی وجود داشته باشد و این خدا بنا به تعریف عالم مطلق است و میان او و انسان ها فاصله معرفتی فاحشی وجود دارد. ممکن است شرور در این عالم بدین دلیل شرور گزاف شناخته می شوند که دلایل اخلاقا موجه آن، از دسترس معرفتی ما بیرون است.

مطهری بعضی شرور را ناشی از فقدان می داند. وی در توضیح بیشتر نور و تاریکی را مثال می زند. نور نیازمند منبع است اما تاریکی نیازمند منبعی نیست، زیرا جزء فقدان نور نیست. همچنین مطهری، لازمه هستی طبیعت مادی را محدودیت وجودی و تضاد و تزاحم می داند. منشاء شرور را عدم قابلیت ماده برای پذیرش کمال خاص می داند. شرور را به دو دسته شرور اخلاقی که فعل ناروای انسان می باشد و شرور طبیعی که ناشی از حوادث طبیعی هست تقسیم بندی می کنند. خداباوران می گویند خیرات طبیعی بیش از شرور طبیعی هستند و لذا خلق عالم توسط خدای مهربان قادر و خیر موجه است. برای مثال وجود آتش در مجموع خیر است و می تواند برای زندگی آدمیان مفید باشد، اما گاه زیان نیز می رساند و درد و رنج نیز می آفریند.

خوانندگان برای توضیحات بیشتر می توانند به منابع مرجع و دیگر منابع مراجعه نمایند. مسئله شر برهان جدی هم از سوی خداباوران و هم خداناباوران تلقی می شود و محل تضارب آرا این دو دسته می باشد. بنده شخصا برهان شر را وارد می دانم و معتقدم الله یا رب نمی توانند توانای مطلق باشند.

الله

این کلمه در اصل (ال إله) می‌باشد. إله، به معنای پرستش است و «ال إله»، یعنی تنها موجود پرستش شونده الله را تنها موجود قابل ستایش و پرستش دانسته اند و آن تاکید بر یکتایی دارد.

امروزه از منظر اعتقاد به خداوند، می توان چهار دسته ادیان ابراهیمی، دئیست ها، آگنوستیک ها و آتیست ها تقسیم بندی کرد. آگنوستیک ها ندانم گرا هستند، بواقع نمی دانند که خدا وجود دارد یا نه، آتیست ها بطور کلی منکر خداوند هستند و دئیست ها را می توان به دسته های بینابینی بین ادیان ابراهیمی تا آتیست ها تقسیم بندی کرد. دئیست ها به دسته های متفاوتی تقسیم بندی می شوند. اما مثلا دسته ای به یک وجود متعالی که هیچگونه صفات شخصی همچون عقل و اراده ندارد را خدا می دانند.  بعضی دیگر به خدا اعتقاد دارند ولی منکر هرگونه تدبیر الهی نسبت به جهان توسط وی هستند.

اعتقاد به چگونگی خدا از گذشته تا حال طیف وسیعی را پیموده است. آنجا که تشبیهیون خدا را چون آدم دارای جسم می دانسته اند. در گذشته برهان های فلسفی قاطعی در اثبات خدا بیان کرده اند. کسی که به ملائکه مدام امر و نهی می کند. ثانیه به ثانیه ما از فیض وی بهره مند هستیم و توسط وی خلق دوباره می شویم.

الله، لغتی بوده است که در زمان جاهلیت و زمان بعثت پیامبر شناخته می شده است. گرهارد باورینک، استاد مطالعات مذهبی و اسلامی در دانشگاه ییل می نویسد: در زمان های خیلی قبل از محمد اعراب قبل از اسلام و به ویژه اهالی مکه خدایی به نام الله پرستش می کردند و او را به هنگام پریشانی می خواندند[3].

در آیه 38 سوره زمر آمده است:
و اگر از آنها بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرده؟» قطعاً خواهند گفت: «خدا.» بگو: « [ هان ] چه تصور می کنید ، اگر خدا بخواهد صدمه ای به من برساند آیا آنچه را به جای خدا می خوانید ، می توانند صدمه او را برطرف کنند یا اگر او رحمتی برای من اراده کند آیا آنها می توانند رحمتش را بازدارند؟» بگو: «خدا مرا بس است. اهل توکّل تنها بر او توکّل می کنند.»

مطابق سوره زمر، آیه 3، مشرکان مکه، با استفاده از پرستش بت ها سعی می کردند به الله نزدیک شوند[4].

آگاه باشید: آیینِ پاک از آنِ خداست ، و کسانی که به جای او دوستانی برای خود گرفته اند [ به این بهانه که: ] ما آنها را جز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند ، نمی پرستیم ، البتّه خدا میان آنان در باره آنچه که بر سر آن اختلاف دارند ، داوری خواهد کرد. در حقیقت ، خدا آن کسی را که دروغ پردازِ ناسپاس است هدایت نمی کند.

جبرییل امین می فرماید:
الله منظور همان کائنات است. آفرینش هستی، انسان و.... بوسیله وی انجام شده است. اما پروردگار وجود دارد. لازم است بدانید. از وی اطاعت کنید. عبادتش کنید. برای خودتان مفید است. به ما نزدیک می شوید. هدایت می شوید. ما را با شما کاری نیست مگر از طریق پروردگار. جبرییل بودم. تمام.

جبرییل امین می فرماید:
دروغ نگفتیم درباره الله. فقط مکر کردیم. نگفتیم چیزی که لازم نبود بگوییم. تمام. جبرییل.

طبق گفته جبرییل امین، منظور از الله کل کائنات می باشد. آفرینش زمین ، آسمان، انسان و ... به الله نسبت داده شده است که با کل کائنات همخوانی دارد. در سوره حمد در نماز می گوییم الحمدلله رب العالمین، که تصور می کنم با معنی ارائه شده همخوانی دارد. همچنین الله اکبر آغاز نماز و از شعارهای اولیه پیامبر اسلام بوده است. خداوند بزرگتر از آن است که وصف گردد که با تعبیر صورت گرفته تصور می کنم مطابقت دارد.

جبرییل امین درباره عدم اشاره به مفهوم الله و عدم اشاره به کائنات می فرماید:
دروغ نگفتیم درباره الله. فقط مکر کردیم. نگفتیم چیزی که لازم نبود بگوییم. تمام. جبرییل.

تصور می کنم یکی از اقسام روح و یکی از بخش های روح جان است. ذی شعر است. فقط احساسات دارد. حیوانات جان دارند.
دیدگاه عرفان حلقه و محمد علی طاهری، درباره شعور کیهانی از نظر نامگذاری درست است. کل کائنات که الله نامیده شده است، یک جان کلی دارد و ذی شعر است و دارای احساس می باشد. دارای قدرت تفکر نمی باشد. اما ذی شعر است و شعور دارد. هر چند شاید از نظر شما قابل باور نباشد. این به معنای تایید عرفان حلقه نیست. اما تصور می کنم کلمه  شعور کیهانی کلمه خوبی است و نامگذاری جالبی صورت گرفته است. مرجع [5] شعور کیهانی را مشابه به ریکی در ژاپن می داند. در ریکی درباره شعور کیهانی آمده است:

به راستي، اين انرژي كه تجلي بخش همة اشكال هستي است، غيرقابل تخمين و عظيم است. شعوري كه زندگي و ساختارهاي آن را شكل مي دهد، بي نهايت عظيم و غيرقابل سنجش است.... بسياري از دانشمندان به اين نكته پي برده اند كه تنها يك پاسخ به جاي مي ماند: يقيناً نيروي باشعور و برتري وجود دارد، روحي جهاني كه دائماً در كار خلق جهان از خويش است. آخرين گسترش هاي فيزيك كوانتوم به اين انديشه بسيار نزديك است. نظرية فوق جاذبه، حيات استاندارد و حوزة كاملاً متعادلي را توصيف مي كند كه قائم به ذات خويش است. حوزة شعور خالصي كه براي ساختن پايه هاي خلقت، تمامي اشكال ماده را شكل مي دهد[6].

در دین در مبحث تفاوت جان و روح، جان را کلمه ای فارسی دانسته اند. جان به دو معنا آمده است 1- روح انسانی 2- نفس[7]. در لغتنامه دهخدا در مورد جان آمده است: در ادبیات فارسی مترادف روح (روح انسانی) هم آمده. بعضی جان را پست تر از روان دانسته اند یعنی روح حیوانی. در رساله ابوعلی سینا آمده است و مردم را از گرد آمدن سه چیز آفرید یکی تن که او را بتازی بدن و جسد خوانند و دیگری جان که او را روح خوانند و سوم روان که او را نفس خوانند[8].  مرجع [9] جان را نفوس حیوانات می داند و روان را مختص نفس انسان می داند.

ملائکه و فرشتگان، بصورت غیر رسمی نامگذاری جان را نامناسب می دانند. اما آنچه گفته شد را تقریبا واقعیت می دانند.

جبرییل امین می گوید:
دقت کنید منظور از جان روان نیست. مخلوقی است از مخلوقات خداوند در رده روح که دارای آگاهی می باشد. کائنات دارای شعور و آگاهی نسبت به شما و دیگر موجودات می باشد. مسئله احساس نیست. مسئله آگاه بودن و آگاهی داشتن می باشد. توضیح آن با توجه به علم امروز شما کمی دشوار می باشد و از توضیح بیشتر آن خودداری می کنیم. تمام. جبرییل بودم.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
روش کار آقای محمد علی طاهری، یک نوع روش هک کردن و بهره گیری از آگاهی و شعور کائنات می باشد. روش مناسبی نمی باشد. توصیه نمی شود. چون در اینحالت از نیروهای شر بیشتر از نیروهای خیر در مجموع برخوردار خواهید شد و آنها بیشتر از نیروهای خیر سراغتان خواهند آمد.

مراجع
[6] باگينسكي و شارامون، 1386، ص29
[7]فرهنگ معين ،ماده جان
[8] http://www.askdin.com/showthread.php?t=25437

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر