۱۳۹۷ مرداد ۱۲, جمعه

شبهات: هدایت عامه و پیامبران

مجید نواندیش : یکی از شبهات جدی که منتقدان ادیان وارد می کنند این است که چرا پیامبران تنها عمدتا در خاورمیانه مبعوث شده اند؟ چرا پیامبرانی برای هدایت مردم هندوستان، چین، ژاپن، و ... مبعوث نشده است. مگر نه اینکه خداوند وظیفه هدایت عامه مردم را بر عهده دارد، پس چرا پیامبرانی در این نقاط مبعوث نشده اند؟ در این مورد در گذشته بسیار اندیشه کردم و مدتی برای خودم سوال جدی بود. همانطور که به کرات اشاره شده است ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام ادیان ابراهیمی نامیده می شوند. گفته شده است که یهودیت و مسیحیت از طریق اسحاق و اسلام از طریق اسماعیل به ابراهیم می رسند[1].

در قران دعاهای مختلفی از حضرت ابراهیم آمده است. در آیه 124 سوره بقره آمده است:
و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود ، و وی آن همه را به انجام رسانید ، [ خدا به او ] فرمود: «من تو را پیشوای مردم قرار دادم.» [ ابراهیم ] پرسید: «از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمی رسد.»

مفسران گفته اند خداوند قبول کرد امامان و پیامبران از ذریه ابراهیم باشند بجز ظالمین. بنظر من این باعث بروز محدودیت هایی شد و خداوند در نقاط دیگر زمین مجبور شد مردم را بطور غیر مستقیم هدایت نماید. شخصا به این نتیجه رسیدم که پیامبران می توانند دعاهای شخصی داشته باشند که خداوند به اجبار آن را مستجاب می کند و این باعث بروز محدودیت ها و مشکلاتی شده است که نتیجه چندان درستی هم نبود و توضیح درست در آینده خواهد آمد.

همچنین وقتی در عقاید بطور مثال بودا غور می کنیم احترام به طبیعت، اجزای طبیعت و ... را می بینیم. بودا می گوید: پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است. از نیکو نیکو پدید مى‌آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است. یا می گوید: «راه میانه، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى‌آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى‌آموزد: پرهیز از آزار جانداران، پرهیز از دزدى، پرهیز از بى عفتى، پرهیز از دروغ، پرهیز از مستى، پرهیز از بدگویى، پرهیز از خودخواهى، پرهیز از نادانى و پرهیز از دشمنى. البته لازم به ذکر است که بودا به وجود خدای ناپیدا اشاره ای نکرده است و تنها نفی خدایگان متعدد را کرده است.

بنظر بنده این سخنان همان مشابه سخنان پیامبران می باشد. بودا هم با خلوت گزینی و دوری از مردمان و مراقبه ... به این نتایج دست یافته است و مسلما بودا جزء اولیاء الهی و مشابه پیامبران بوده است. همینطور افراد مشابه همچون کنفوسیوس، سقراط، افلاطون، ارسطو و ....

حتی فقیهان و مفسران نیز این قضیه را پذیرفته اند. بطور مثال بسیاری بودا را همان بوداسف یا یوداسپ دانسته اند. در لینک [2] آمده است: از بسیاری تعبیرات موجود در این روایت می‌توان دریافت که یوذاسف در نظر صدوق و همه کسانی که آن را پذیرفته و ترویج کرده اند، مقام نبوت داشته است. چنانکه مجلسی، ذیل روایتی که در آن امام علی علیه السّلام به «بوداسکفت» تشبیه شده، آورده است: و گفته‌اند که آن، نام شاهزاده‌ای است که بلوهر به سراغ وی آمد و پیامبر شد. اقبال لاهوری نیز نبوت بودا را تصدیق کرده و محمدحسین آل کاشف الغطا او را با عنوان «النبی الهندی» یاد کرده و برخی مانند فرید وجدی نبوت بودا را بعید ندانسته اند. برای اطلاعات بیشتر در زمینه پیامبر بودن بودا می توان به لینک های [3] و [4] مراجعه نمود.

همچنین آقای جوادی آملی می گوید: تاریخ مدرن خاورمیانه نشان می‌دهد، ارسطو و سقراط و ... همه از شاگردان حضرت ابراهیم‌(ع) بودند، چون تا آن زمان مردم خاورمیانه یا ملحد بودند و یا مشرک؛ حضرت ابراهیم برای اولین بار برای توحید برهان اقامه کرد و بعد از آن دنیا فهمید چه خبر است؛ بنابراین فکر ابراهیمی تمام خاورمیانه و یونان را فرا گرفت و ارسطو و سقراط‌‌ها تربیت شدند.(برگرفته از شیعه آنلاین به نقل از آیت الله جوادی آملی)[5].

واقعیت این است که بنظر من، بودا، کنفوسیوس، ارسطو و ... در کنار پیامبران از نسل ابراهیم، جزء اولیاء الهی و هدایت کننده بشر بوده اند. احتمالا فقط به پیامبران نسل ابراهیم وحی شنوایی از طریق فرشتگان شده باشد. ولی به دیگران وحی بصورت الهامات فکری و ... صورت گرفته است. هر کسی برای خود برداشتی داشته است. یکی به این نتیجه رسیده که خدایی وجود ندارد. یکی بیشتر به انسان و اخلاق و روابط همچون کنفوسیوس پرداخته است. افراد دیگری همچون ارسطو، سقراط و ... برداشت های دیگری داشته اند.

رسول و نبی

در آیات قرآن کریم به پیامبر «نبی» و «رسول» گفته می‌شود. در برخی آیات واژه نبی و جمع آن «انبیاء» یا «نبیین» به کار رفته است و در برخی آیات، «رسول» و جمع آن «رُسُل» ذکر شده است. در پاره‌ای آیات نیز هر دو واژه نبی و رسول بیان شده است.

نبی و رسول در لغت و کاربرد با یکدیگر تفاوت دارند؛ نبی به معنای صاحب خبر مهم و رسول به معنای رساننده پیام است. علاوه بر آنکه نبی تنها درباره کسانی به کار می‌رود که از سوی خداوند داری خبری خاص شده‌اند اما رسول برای انسان، جن، فرشته و حتی حیوانات نیز به کار رفته است.[6]
آنچه از احادیث بر می آید این است که فرق نبی و رسول آن است که نبی در خواب واسطه وحى را مى‏بيند، و وحى را ميگيرد، ولى رسول كسى است كه فرشته حامل وحى را در بيدارى مى‏بيند، و با او صحبت مى‏كند[7]. آنچنانکه در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده كه رسول، آن كسى است كه‏ جبرئيل در برابر او مجسم مى‏شود، و او جبرئيل را مى‏بيند و با او سخن مى‏گويد. نبى، آن كسى است كه در خواب مى‏بيند مانند خوابهائى كه ابراهيم خليل مى‏ديد و مانند آن خوابها كه رسول خدا مى‏ديد پيش از وحى[8]. یا در روایت دیگری از آن امام نقل شده است كه فرمود"پيغمبر كسى است كه در خواب مى‏بيند و آواز را مى‏شنود و فرشته را به چشم نبيند و رسول كسى است كه آواز فرشته را بشنود و در خواب ببيند و فرشته را هم به چشم بنگرد[8].

بنظر این احادیث مورد توجه و منابع اصلی دکتر سروش برای رسیدن به فرضیه وحی، رویای رسولانه، باشد. بنظر من یا امام یا روایت کننده در مورد نبی و رسول دچار سهو شده است و این دو برعکس توضیح داده شده اند.

جبرییل امین از جانب پروردگار می فرماید:
اما رسول کسی است که به او الهام می کنیم. بدین صورت او و خلق را هدایت می کنیم. اما نبی یا پیامبر فرستاده ماست. با ما ارتباط مستقیم دارد. هدف و رسالت دارد. کار او تبلیغی است. این دو متفاوتند. رسول مطلع نیست که الهام از سوی ماست. اما نبی مطلع است. بودا رسول بود اما زرتشت نبی. رسولان بسیارند اما نبیان کم. لازم به ذکر است، یونانیان باستان ضعف اندیشه، سستی اراده نسبت به الهه هایشان نداشتند، عقاید زشت و مزخرفی داشتند که امروز مضحکه مردم است. اما عاقل و اندیشمند بودند. نبی انجا نفرستادیم. اما رسولانی داشتیم. اما نبی را فقط از نسل ابراهیم انتخاب کردیم. چون وی درخواست کرد و ما اجابت کردیم. محدودیت هایی ایجاد کرد. اما هندلش کردیم. بدانید و آگاه باشید، ملهم یا رسول خود آگاه نیست از رسالت خویش. اما نبی آگاه است. تمام. جبرییل بودم.

همانطور که مشاهده شد جبرییل امین بخش فرضیه بنده درباره اجابت دعای حضرت ابراهیم را تایید نمود.

پروردگار از طریق جبرییل امین درباره دلیل اجابت نمودن دعای ابراهیم و انتخاب نسل پیامبران فقط از ذریه او می فرمایند:
اما بدانید و آگاه باشید، رسولان و پیامبران بر ما حقی دارند. ما موظفیم دعاهای انان را اجابت نماییم. حتی اگر به صلاح و مصلحت عموم نباشد. اینطور نیست همه چیز به دلخواه ما باشد. ما هم وظایفی داریم و حقوقی بر عهده ما می باشد.

پروردگار می فرمایند:
ابراهیم درخواستی داشت و ما اجابت کردیم. اما این بدین معنی نیست که ما شما را به حال خود رها کردیم. محدودیت های جدی برای ما ایجاد کرد. ابراهیم بر ما حقی داشت و ما بر او حقی. تمام. کلام پروردگارت بود.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
او حاضر شد اسماعیل را برای رضای خداوند قربانی کند. این امتحان پروردگار بود تا مشخص شود چقدر حاضر است بخاطر رضای خداوند از حتی نزدیکترین ها به خویش حتی فرزندش بگذرد. او در این امتحان سربلند بیرون امد و حقی بر پروردگار واجب گردید. ما این امر پوشیده و مکتوم نگهداشتیم. اما اکنون لازم است که فاش گردد و بدانید.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
بدانید زرتشت از بستگان نسبی ابراهیم بود.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
کنفوسیوس رسول بوده است.

پروردگار سخن می گویند:
بدانید و آگاه باشید! زرتشت نتوانست پیامبر اولوالعزم باشد چون دارای عزیمت و اراده قوی نبود و در انتها گرفتار نیروهای شر گردید. تمام. والسلام.

مراجع
[1] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85
 [7]موسوى همدانى، ترجمه المیزان، چ دفتر انتشارات اسلامى، قم‏ 1374ش‏، ج 1، ص 420
[8] مرحوم کلینی، الكافي، چ دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش، ج 1، ص 176.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر