۱۳۹۷ مرداد ۱۹, جمعه

پلورالیسم دینی(3)


مجید نواندیش : یکی از مسائلی که پهلو به پهلوی پلورالیسم به آن پرداخته می شود و اتفاقا نوک پیکان انتقاد دینداران عموما در رابطه با پلورالیسم به آن می باشد، مفهوم نسبیت و نسبی گرایی می باشد. طبق این مفهوم، حقیقت واحد پذیرفته نمی شود و گفته می شود آن چه متکثر است، خود حقیقت است.

مرجع [1] می گوید خوب یا بد، در نگرش تجربه گرایان امری واقعی نیست. امری ست موهوم و خیالی و ناشی از داوری اخلاقی فردی می باشد. تصور از خوب، غیر قابل تعریف و تهی است و انتخاب انسان می تواند آن را پر کند. بنابراین ارزش ها و امور اخلاقی کاملا نسبی یعنی تابع دلخواه اشخاص یا نهایتا فرهنگ اقوام هستند و آرمان و ارزش های ثابت و مشترکی بین انسان ها وجود ندارد. مرتضی مطهری، امور را به دو دسته مطلق و نسبی تقسیم می کند. ایشان تصور می کنم حقیقت را نسبی نمی داند اما معرفت ها و ادراکات نسبت به حقیقت را نسبی می داند. ممکن است بعضی از افراد انسان کوررنگ باشند و رنگ خاصی را نبینند. یا بعضی حیوانات در طیف سیاه و سفید و خاکستری آن رنگ خاص را ادراک کنند. معرفت ها و ادراکات نسبی و متفاوت می تواند باشد اما آن رنگ خاص بعنوان یک حقیقت نسبی نمی باشد.

مرتضی مطهری در مرجع  [2] می گوید خیر و شر در عالم طبیعت نیز از واقعیت های نسبی اند، یعنی نسبت به افراد تفاوت دارند.  اما تصور می کنم وی این را نسبیت معرفت شناسی می داند و نه ناشی از نسبی دانستن حقیقت.

نسبیت اخلاق در مقابل مطلق بودن نیز از مسائل جدیدی است که مورد توجه پاره ای از متفکران معاصر قرار گرفته است. نسبیت گرایان بر این باورند که احکام اخلاقی، ثابت و یکنواخت در همه جا نیستند. آداب و عادات ملل گوناگون باعث زشتی یا زیبا شمردن افعال اخلاقی می شود.

عده ای می گویند معیار اخلاق این است که هدف از فعل انسان، غیر خودش باشد یعنی انسان یک فعل طبیعی دارد و یک فعل اخلاقی. هر فعلی که هدفش خود انسان است، فعل طبیعی است ولی اگر هدف فعل، غیر باشد، آن فعل، اخلاقی است. کانت، راسل و مرتضی مطهری معیارهای متفاوتی برای فعل اخلاقی انسان تعریف کرده اند.

مرجع [3] می گوید مهمترین پرسش این است که آیا ارزش های اخلاقی اموری ثابت و همیشگی اند یا اینکه بر حسب عوامل اجتماعی، روانشناختی و غیره تغییر پذیرند؟ ملائکه در پاسخ می گویند عمدتا تغییر پذیر هستند. پاره ای هم مطلق و ثابت هستند. در مقاله ای تحت عنوان اسلام و لذائذ زندگی، به نمونه ای از احکام تغییر پذیر اخلاقی اسلام اشاره خواهیم نمود که ناشی از تغییرات جامعه و فرد نسبت به گذشته می باشد. بخشی از ارزش های اخلاقی جامعه شناسانه و روانشناسانه توسط پروردگار و ملائکه مشخص می گردد. اما این به معنای نسبی گرایی فرهنگی و درست پنداشتن مطلق ارزش های فرهنگی هر جامعه نیست. پروردگار و ملائکه ارزش های فرهنگی مثبت جامعه را تقویت و ارزش های فرهنگی منفی را یا اصلاح یا نفی می کنند.

مقوله نسبی یا مطلق گرایی اخلاق، مبحث بسیار مهمی می باشد که در این مقاله مجال پرداختن به آن نمی باشد. اباحه گری را بی قیدی، مباح دانستن محرمات و پای بند نبودن به ارزشهای دینی و بی تفاوتی به تعالیم دینی دانسته اند[7]. بعضی طرفداران نسبی گرایی اخلاقی، اخلاق را وابسته به میل و سلیقه افراد دانسته اند. اباحه گری، نسبی گرایی اخلاق که ناشی از منفعت طلبی، راحت طلبی انسان باشد مورد تایید نمی باشد. برای انسان ها، تغییر ارزش های اخلاقی نسبی و بالتبع آن بروز رسانی احکام اخلاقی مشروط و دارای شرایط می باشد.


در مقاله اومانیزم الهی، انسان مرجع مشروع امر شرایطی برای حکم صادر نمودن بیان گردید[8]. اعتبار نمودن ارزش های اخلاقی حق هم برای انسان ها مشروط است. تصور می کنم شرایط گفته شده در این مقاله، بنیان و دیدگاه مناسبی درباره شرایط اعتبار نمودن ارزشهای اخلاقی می تواند بدهد. سوال و بازخواست شدن انسان توسط پروردگار و ملائکه واقعیت دارد. مهم این است که صادقانه توانایی پاسخ دادن را داشته باشد.


گمان کنونی ام این است که به معرفت شناسی نسبی و متکثر از حقیقت اعتقاد دارم. آنچه که به آن باور و اعتماد دارم این است که قضاوت پروردگار و ملائکه درباره انسان ها، درباره هر انسان نسبی می باشد. در قضاوت درباره هر انسانی، معرفت شناسی وی تصور می کنم موثر باشد. آن اعمال بدی که در دیدگاه معرفت شناسی خود آن انسان هم بد محسوب می شده است و اشتباه بوده است و بواقع خلاف باور خود وی و صرفا بدلیل منافع بوده است عقوبت و عذاب بیشتری تصور می کنم داشته باشد. ملائکه این جمله را تایید می کنند و می گویند دقیقا همینطور است.

اما معنای اسلام در آیات قران چیست؟ بعضا علما و فقها خود منظور از کلمه اسلام را در قران، تسلیم بودن در برابر حق دانسته اند و آن را فراتر از دین اسلام دانسته اند.

وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ آل عمران / 85)
هر کسی غیر اسلام دین دیگری برگزیند از وی پذیرفته نخواهد شد و او در قیامت از خاسرین و زیانکاران است (آل عمران 85).

همانا کسانی که ایمان آورده‌اند و آنهایی که یهودی و صابئی و نصاری هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشد و کارهای نیکو انجام دهد، ترس و نگرانی بر آنها نیست و غمگین نمیشوند (مائده 69).

تفسیر المیزان می گوید اسلام دین تسلیم دربرابر خداست و همه مردم را تحت یک لوای واحد مجتمع می گرداند و هر کس غیر آن را طلب کند برای او جز خسارت و زیان نخواهد بود[4].

آقای خامنه ای تحت فیشی در ذیل آیه آل عمران 85، اسلام را تسلیم شدن در برابر حق ترجمه کرده است[5].

سوره آل عمران آیه 19 اینطور ترجمه کرده است:
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است.

وی برای این معنی جمله قصار نهج البلاغه 125 را آورده است:
امیرالمومنین فرمود: اسلام را آنچنان معنى كنم كه احدى پيش از من به اين صورت معنا نكرده باشد: اسلام همان تسليم بودن، و تسليم همان باور، و باور همان قبول كردن، و قبول كردن همان اقرار، و اقرار همان ادا نمودن، و ادا نمودن همان عمل كردن است‏.

حضرت ابراهیم نیز در قران به صفت مسلم ستوده شده است. همچنین در بقره 132 آمده است:
و ابراهیم و یعقوب ، پسران خود را به همان [ آیین ] سفارش کردند [ و هر دو در وصیتشان چنین گفتند: ] «ای پسران من ، خداوند برای شما این دین را برگزید پس ، البته نباید جز مسلمان بمیرید.»

مرجع [6] با توجه به آیات مذکور، معنای اسلام در قران را فراتر از آخرین دین الهی و شامل همه شرایع ابراهیمی و آنها که تسلیم حقیقت هستند را می داند. ملائکه بصورت غیر رسمی این معنا را دقیقتر می دانند.

مراجع
[2] مرتضي مطهري، مقالات فلسفي، ج‏2، ص 120 111
[8]
http://www.neeloofar.org/critic/230-majid-noandish/1811-230297.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر