۱۳۹۷ مرداد ۱۲, جمعه

محدوده اجبار و اختیار

مجید نواندیش : متاسفانه امروزه کج فهمی در محدوده اجبار و اختیار برای بسیاری از جمله مردم وجود دارد. در این مقاله سعی می کنیم به بررسی این محدوده بپردازیم و توضیحاتی بیان کنیم. اصولی وجود دارد که رعایت آنها برای همه انسان ها التزام دارد. استاد گمنامی نام آن را دین الحق گذاشته است. این اصول در طول تاریخ متغیر است و در جوامع انسانی بسته به حرکت و در دیالکتیک با جامعه مشخص می گردد. بطور مثال امروزه می توان به حق حیات انسانی و محترم شمردن حق حیات، حق آزادی اندیشه، نفی نژاد پرستی، نفی خشونت پراکنی و نفرت پراکنی، پورنوگرافی کودکان و ... در کشورهای غربی اشاره نمود. بعضی به نفی انواع و اقسام تبعیض و نیز نفی پورنوگرافی هم نیز معتقد هستند. دین الحق اصولی است که آحاد یک جامعه و افراد یک جامعه به حکم عقل سلیم به لزوم اجباری بودن و رعایت کردن آن توسط افراد جامعه رسیده اند. در رعایت دین الحق التزام و پایبندی برای تک تک افراد جامعه وجود دارد و رعایت دین الحق برای همه انسان ها با هر مکتب و مسلکی لازم می باشد. حق آزادی اندیشه و آزادی بیان تا آنجا محترم است که نفی اصول دین الحق نماید و این مسئله نافی حق آزادی اندیشه و آزادی بیان بشر نمی باشد.

وجود قوانین مبتنی بر ممنوعیت نژاد پرستی در کشورهای اروپایی در همین راستا می باشد. اگر ممنوعیت نفی هولوکاست وجود دارد، بدین دلیل می باشد که نفی هولوکاست در اروپا توسط عامه نژادپرست آنجا صورت می گیرد و در جهت تطهیر هیتلر می باشد. اگر قوانینی در راستای حمایت از آزادی اندیشه و بیان وجود دارد در همین راستا می باشد. در پیام رسان های خارجی از جمله تلگرام قوانین ممنوعیت پورنوگرافی و خشونت پراکنی و نفرت پراکنی وجود دارد و گروه ها یا کانال هایی که به این امر مبادرت کنند بسته می شوند.
عمده سانسور اینترنت در کشورهای غربی هم مربوط به اصول توافق کرده در دین الحق در جامعه آنها می باشد. کشورهای اروپایی و علی الخصوص در آلمان بدلیل جنگ های جهانی، تبلیغ نژاد پرستی سانسور و ممنوع می باشد. سایت های مربوط به تروریسم و موارد دیگر که خارج از حوزه این مقاله می باشد در کشورهای غربی سانسور می شود[2][1].

سانسور این موارد در کشورهای غربی توجیه مناسبی در اجازه گسترش سانسور و اعمال آن در موارد دیگر نمی باشد. حکومت ها حق ندارند به بهانه درست بودن سانسور در این موارد اجباری، به سانسور و محدودیت آزادی اندیشه در زمینه منفعت های خود و مطامع خود بپردازند. محدوده اجبار و در بالتبع آن محدوده قابل قبول برای سانسور و محدودیت آزادی اندیشه مواردی می باشد که آحاد جامعه و مردم بر سر ممنوعیت آن متفق القول باشند. ملائکه با جمله قبل کاملا موافق هستند و آن را متناسب با شرایط امروزی انسان ها می دانند. حکومت ها حق ندارند به بهانه حفظ امنیت داخلی و ... در جهت مطامع شخصی خود جرایم امنیتی تعریف نمایند. حق انتقاد و شاید حتی توهین را نسبت به مسئولین و مقامات ممنوع نمایند. معتقدم درین موارد تفاوتی میان مسئولان و حاکمان صاحب قدرت و مردم عادی نباید قائل شد.

دین

اصول مشترک میان عمده ادیان الهی توحید و معاد می باشد. پیامبران همچون معلمان بشر بوده اند که انسان را به پرستش خدای یگانه، تبعیت از حق، رعایت اصول اخلاقی دعوت کرده اند. آنها پیروان خود را به تبعیت از دستورات دین فراخوانده اند و در ازای تبعیت از دستورات دین وعده بهشت و عدم رعایت آنها و گناه کردن وعده عذاب شدن و جهنم داده اند. آنها وعده بهشت و جهنم در حالی داده اند که آن بعد از مرگ انسان اتفاق می افتد. آیه و ما ارسلناک الا مبشرا و نذیرا خطاب به پیامبر چندین بار در قران ذکر شده است. این آیه بدین معنی می باشد:
و تو را جز بشارتگر و بیم دهنده نفرستادیم.

این آیه بدین معنی می باشد که وظیفه پیامبر فقط کار تبلیغی و فرهنگی می باشد. دقت کنید که در آیه عبارت عربی الا، که معنای انحصار می رساند آمده است. وظیفه پیامبر فقط بشارت و بیم دادن می باشد.

در آیه 256 سوره بقره آمده است:
لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ
در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد ، و به خدا ایمان آورد ، به یقین ، به دستاویزی استوار ، که آن را گسستن نیست ، چنگ زده است. و خداوند شنوایِ داناست.

در خطبه 27 نهج البلاغه امیرالمومنین خطاب به مردم کوفه می گوید:
به خدا سوگند شما در خانه ها فراوان، و زیر پرچم های میدان نبرد اندکید و من می دانم که چگونه باید شما را اصلاح و کجی های شما را راست کرد؛ اما اصلاح شما را با فاسد کردن روح خویش جایز نمی دانم.

در جای دیگری امیرالمومنین در اوصاف مردم کوفه می گویند:
لقد علمت انه لا يصلحكم الا السیف و لكن ما انا به مفسد نفسي لا صلاح الآخرين
به تحقيق دانستم كه شما مردم كوفه به راه راست نمي‌شويد مگر با شمشیر (كنايه از فضاي رعب و وحشت) ولكن من خودم را فاسد نمي‌كنم براي اصلاح ديگران.

ایشان از رفتار کوفیان شکوه می کند، همانگونه که حاکمان پس از او مردمان کوفه را با زور و شمشیر مجبور به اطاعت کردند.

پروردگار و ملائکه، حق انتخاب بر سرنوشت برای انسان قائل هستند. انسان ها مختارانه حق دارند سرنوشت خود را رقم بزنند. پایه دین بر اساس این حق انتخاب بنیان نهاده شده است. بهشت و جهنم و وعده آن وقتی معنا دارد که انسان امکان انتخاب در انجام دادن یا انجام ندادن دستورات دینی را داشته باشد. انسان در قبال عمل به یکی از دستورات دین وقتی سزاوار بهشت است که آن عمل را به میل و اختیار انتخاب کرده باشد.

اگر قرار به اجبار در انجام دستورات دین باشد، دیگر نیازی به معرفی جهنم نبود، کافی بود که وعده بهشت در قبال رعایت دستورات دین به متدینین بدهند. وقتی امری در همین دنیا اجبار دارد، مجازات عدم رعایت آن نیز در همین دنیا صورت می گیرد، دلیلی برای عذاب کردن در آخرت بدلیل عدم رعایت آن وجود دارد. دلیلی برای پاداش بهشت بعد از مرگ وی برای رعایت کننده آن نیز وجود ندارد. چون پاداش اخروی برای هنگامی است که فرد مختارانه نیت امر خیر کند و آن را انجام دهد. پاداش در قبال عمل مختارانه معنا می یابد.

دقت کنید که دین یک امر فردی است. اما برپایی حکومت یک امر اجتماعی است. حوزه دستورات مربوط به دین، با حوزه دستورات پروردگار مربوط به حکومت دینی با هم متفاوت می باشند. بطور مثال حدود و تعزیرات جزء محدوده برپایی حکومت دینی می باشد. بخشی از احکام تعزیرات و حدود مربوط به اعمالی چون دزدی و ... می باشد که لازم است در همه حکومت ها جرم تلقی شود و مجرم باید به مجازات برسد.

بنا بر عقیده من رعایت دستورات دین مبتنی بر اختیار می باشد. دین در محدوده اختیار انسان عمل می نماید. اینکه بطور مثال فقها رعایت قوانین جمهوری اسلامی از جمله قوانین راهنمایی و رانندگی را واجب شرعی میدانند، اشتباه و ناشی از کج فهمی محدوده دستورات دین می دانم. حقوقدانان به تناسب میان جرم و مجازات معتقدند. آیا کسی حق دارد آنچه خداوند در دین رعایت آن را مختارانه قرا داده است، به اجبار قرار دهند؟ آیا این زیاده روی و تجاوز از اندازه و از حد گذراندن که معانی طغی می باشد، نمی باشد[3]؟

آیات مدنی زیادی در مذمت نفاق وجود دارد. در آیات از نفاق در کنار کفر نام برده شده است. بنظر بنده حکومت اسلامی نباید عامل تقویت نفاق بین مسلمانان جامعه باشد و موظف است با زمینه های تقویت نفاق در جامعه مبارزه کند.

پس سیستم حکومتی و سیاست گذاری یک حکومت نباید در جهت تقویت نفاق باشد. باید این حق را برای مردم قائل باشد که ظاهر و باطن خود آنچه که هست نشان بدهند. سیاست های تقویت کننده نفاق در جامعه اشتباه است که مثال ها و مصادیق بارز آن در جامعه کنونی ما فراوان است. همین بس که بدانید اعتقاد به ابراز و زبان نیست بلکه به قلب و فکر است  و عمل به بزرگی و کوچکی نیست بلکه به درجه اخلاص نیت است. آیا واقعا در ظاهر اینها قابل اندازه گیری هستند؟ آیا ما می توانیم آدم ها را از نظر درجه تقوا و عدالت دسته بندی کنیم؟

سیستم نباید منافق پرور باشد. نباید امتیاز دنیوی برای به ظاهر مسلمان ترها، مومن ها، متقی ترها و ... قائل شد. اجازه دهیم پاداش آنها همان که خداوند می دهد باشد حالا اصل در آخرت و فرع در دنیا. اما امتیاز دنیوی و سیستماتیک قائل شدن موجب رشد نفاق و منافق در جامعه می شود. سبب می شود دنیاخواهان به دیانت روی می آورند و این نقطه آغاز مشکل می باشد. وقتی دین دکان می شود. طبق همین نظر کسب درآمد از طریق تبلیغ دیانت و انجام امور دینی و ... نیز اشتباه است.

بخشی از وصف منافقين در نهج البلاغه: اشك‏هايى [دروغين‏] دارند. به هم مدح و ستايش وام مى‏دهند و از يك‏ديگر انتظار پاداش [و ستايش متقابل‏] دارند. اگر چيزي را خواهند به اصرار خواهند و اگر مورد ملامت قرار گيرند، پرده دري كنند و اگر داوري كنند به اسراف گرايند. براي هر حقي باطلي مهيا كرده اند و براي هر راستي، كژي.....

اما ارتباط بین دین الحق و دین شرعی چه می باشد؟ اولویت اول با دین الحق و بعد با دین شرعی می باشد. بنظر بنده آموزه ها و دستورات دین شرعی که در تضاد با دین الحق می باشند، مطرود هستند و باید کنار گذاشته شوند. رعایت دین الحق شرط انسانیت و انسان بودن می باشد. باید یاد بگیریم اول انسان باشیم بعد اگر خواستیم می توانیم متشرع هم باشیم. همانطور که هم ذکر شد اصول دین الحق متغیر و در جامعه توسط آحاد جامعه مشخص می گردد و دارای حرکت و در ارتباط با رشد و حرکت جامعه مشخص می گردد.

تذکر مهم: بنده با پروردگار و ملائکه در ارتباط می باشم. سعی می کنم سخنان و پیام های آنان را به شما منتقل نمایم. سعی می کنم در بعضی مواقع اعتقادات خود را صحت سنجی نمایم و نظر پروردگار و ملائکه را هم جویا شوم. سعی می کنم جویای حق باشم و بر مبنای حق سخن بگویم. اما بنده یک روشنفکر هم می باشم. همچنین نوشته هایی از بنده یا دیگران وجود دارد که مربوط به زمانی می باشد که بنده با پروردگار و ملائکه ارتباط نداشتم یا فقط در حالات استثنایی و موارد خاص ارتباط داشتم. بر حسب روشنفکری، ممکن است نظرات و نوشته هایی ارائه کنم که نظرات خودم می باشد یا مربوط به گذشته باشند. لزوما ممکن است درست نباشند و دارای اشتباه باشند. بنابراین ارتباط بنده با پروردگار و ملائکه نباید در شما این باور را بوجود بیاورد که تمامی نوشته های من درست و عاری از خطا می باشند. پروردگار حافظ دین خود می باشند نه حافظ بنده خود. لزوما در تمامی موارد اظهار نظر نمی نمایند.

مراجع
[2]                                                                                                          
[3] https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D8%B7%D8%BA%DB%8C/


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر