۱۳۹۷ مهر ۲۷, جمعه

حکومت اسلامی

مجید نواندیش : ملاک اسلامی بودن یک حکومت، نحوه عمکرد آن حکومت می باشد. شرط لازمی برای حاکمان بطور مثال فقیه بودن وجود ندارد.


ولایت فقیه
رد ولایت فقیه نیازمند ادله کتبی نیست. آنچه عیان است چه حاجت به بیان است. عیار این فرضیه در طول چهل سال گذشته بر منصفان عیان و مشخص شده است.

واقعیت این است که فرضیه ولایت فقیه، منشاء آن برآمده از آمیختن دین با شهوت قدرت آقای خمینی می باشد. تلاش فقها برای دستیابی مستقیم و بلاواسطه به حکومت بوده است. این ادعا، اثبات شهوت قدرت آقایان، در سیر تکاملی این فرضیه، در ولایت مطلقه فقیه، نمود پیدا می کند. از  نامه تبیین ولایت مطلقه فقیه توسط آقای خمینی برای آقای خامنه ای، رهبر کنونی در مخالفت با برداشت ایشان از ولایت مطلقه، می توان دریافت. در این نامه ایشان حکومت را ]حکومت خود را[ بر جمیع احکام شرعیه الهی دارای تقدم می داند. آن را مقدم بر نماز، روزه و حج می داند و حکومت را مجاز می داند که هر امری که مخالف مصالح اسلام ]در واقع مصالح حاکمان[  باشد جلوگیری و تعطیل نماید[5]. ایشان ولایت مطلقه فقیه ]خود را[ را هم تراز و هم سنگ با پیامبر اسلام و اجازه تشریع در اسلام برای خود قائل می شود.

در اصول کافی از قول امام صادق (ع) آمده است: سنگ زیربنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگری درست نمی شود.

منظور از ولایت چیست؟ منظور ولایت فقیه نمی باشد. در مقاله واقعه غدیر خم و اختلاف شیعه و سنی[6]، گفته شد که معنای اصلی ولایت، تجربه معنوی، نفود معنوی می باشد. اولیاء الله افرادی هستند که به پروردگار نزدیک و دارای نفود معنوی می باشند. ولایت یعنی توان تجدید تجربه نبوی در مخاطب تا به مرحله یقین برسد. ولایت بهره بردن از حضور زنده رسول یا ائمه اطهار و شریک شدن در تجارب معنوی آنان که یگانه راه به یقین رسیدن است، می باشد. 

ولایت یک مفهوم حقیقی است. اما امیریت و حکومت یک امر اعتباری است. امیر و حاکم به اعتبار پیروان کسی حاکم می شود. یعنی اگر کثیری فردی را امیر ندانند، او امیر نیست. در شیعه بین مفهوم ولایت و امیریت یا خلافت خلط صورت گرفته است. در اعراب زمان رسول و خلفای بعد به اعتبار قائل شدن اذهان برای خلیفه معتقد بوده اند و معتقد بوده اند اذهان عامه جامعه باید خلیفه را به رسمیت بشناسند. اصلا بخاطر همین سنت بیعت وجود داشته است. برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می کنم کتاب احمد کاتب، تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه را مطالعه نمایید.


پایه محکم اثبات نقلی ولایت فقیه بر اساس روایتی از عمر بن حنظله است که آن را مقبوله عمر بن حنظله نام نهاده اند. در حالیکه سند این روایت هم صحیح نیست و به آن مقبوله می گویند، یعنی قبولش کردیم. عمر بن حنظله نیز از نظر علم رجال مجهول و ناشناخته محسوب می شود. در این روایت سایلی (عمر بن حنظله) از امام صادق (ع) می فرماید در دوران غیبت چه کنیم؟ امام می فرماید:  باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسى است که حدیث ما را روایت کرده، و در حلال و حرام ما مطالعه نموده، و صاحب‌نظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است ... بایستى او را به عنوان قاضى و داور بپذیرند، زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده‌‏ام. پس آنگاه که به حکم ما حکم نمود و از وی نپذیرفتند بی گمان حکم خدا را سبک شمرده و به ما پشت کرده‌اند و کسی به ما پشت کند به خداوند پشت کرده و این در حد شرک به خداوند است[1].

از این روایت، ولایت مطلقه فقیه یعنی همه شئوناتی که پیامبر اسلام و امام داشته فقیه هم دارد را استخراج کرده اند. در همه چیز می تواند دخالت کند و مخالفت با او می شود شرک به خداوند. بسیار جالب است. روایت دیگری از همین عمر بن حنظله در کتب معتبر شیعه نقل شده است. وی از امام می پرسد اگر یکی از نوادگان شما خواست حکومت تشکیل دهد و قیام کند، آیا او را پشتیبانی کنیم؟ امام جواب می دهد که نه، حتی اگر فرزند زاده باشد تا زمانیکه قایم ما مهدی ظهور کند.

یعنی روایت دیگر همین راوی، تفسیر حکومت موجود را کاملا رد می کند. بقول استاد گمنامی اینها بر شاخه ای نشسته اند که از نظر روایی خودش (همان راوی) بُن آن را بریده است. هر دو روایت راوی عمر بن حنظله است و از امام صادق (ع) نقل شده است. طبق روایت اول، راویان احادیث و به طرق اولی تر امامان از جمله امام صادق حاکم بر مردم می باشند و نپذیرفتن حکم ایشان در حد شرک به خدا محسوب می شود.  در روایت دوم امام صادق می فرماید هر کس در عصر غیبت حکومت تشکیل داد از او تبعیت نکنید و منتظر باشید تا قائم المهدی بیاید.  با همین دو روایت، طرفداری از ولایت فقیه در حد شرک به خدا قرار می گیرد.

در کتاب وسایل الشیعه، در روايتي‌ به‌ نقل‌ از عمر بن‌ حنظله، آمده است، امام‌ صادق (عليه‌السّلام) مي‌فرمايند: پنج‌ نشانه‌ قبل‌ از قيام‌ حضرت‌ قائم، عليه‌السّلام، وجود دارد: صيحه‌ (نداي‌ آسماني)؛ سفياني‌ (خروج‌ سفياني)؛ فرو رفتن‌ در زمين‌ (فرو رفتن‌ لشكر سفياني‌ در زمين‌ در مكاني‌ به‌ نام‌ بيداء)؛ كشته‌ شدن‌ نفس‌ زكيه‌ (شخصي‌ به‌ نام‌ نفس‌ زكيه، يا انساني‌ با تقوا كه‌ داراي‌ نفس‌ زكيه‌ است)؛ يماني‌ (خروج‌ يماني). عرض‌ كردم: فدايت‌ شوم! اگر يكي‌ از اهل‌ بيت‌ شما، قبل‌ از ظهور اين‌ نشانه‌ها خروج‌ كند، آيا وي‌ را همراهي‌ كنيم؟. حضرت‌ فرمودند: نه[2][3].

دموکراسی

دموکراسی را حاکمیت اکثریت با حفظ حقوق اقلیت تعریف کرده اند.. بر روی حفظ حقوق اقلیت تاکید توسط صاحبنظران وجود دارد.

دقت کنید، دموکراسی راهی برای کشف حقیقت (حق مطابق با واقع) نیست. شیوه مناسبی برای فصل خصومت بین نیروهای اجتماعی اعم از اقل و اکثر می باشد. در دموکراسی براندازی نرم صورت می گیرد. اینکه در ایران شایع شده است فلانی برانداز نرم است پس باید زندانی شود، نشان می دهد که به دموکراسی اعتقادی به عنوان حتی یک روش فصل خصومت وجود ندارد. استاد گمنامی از قول آقای مکارم شیرازی نقل می کرد که ما این رای گیری را مجبور شدیم بپذیریم که غربیها به ما اشکال نگیرند و گرنه ذاتش را قبول نداریم.

بنابراین دموکراسی و سیستم رای گیری برای حل موارد اختلاف است و راه کشف حق مطابق با واقع نیست. اما اقل مدعی حق مطابق با واقع می تواند از حق آزادی عرضه اندیشه استفاده کند تا اقلیت خویش را تبدیل به اکثریت نماید.
  
در دموکراسی اگر مردم در کشف حقیقت مطابق با واقع خطا کنند. عموما جای جبران می دهند. معمولا بهترین راه کشف حقیقت در طول زمان هست. فرق دموکراسی با شیوه های دیگر حکومتی این است که امکان جبران و تصحیح بدون اعمال خشونت می دهد. در زمان بدویت این امکان نبوده است، معمولا خلیفه تا آخر عمر انتخاب می شد. در آن زمان عنصر اطلاع رسانی نبوده است، انتقال قدرت ساده نبوده است لذا عملشان قابل توجیه است. اما در این زمان صحیح نیست و مسئولیت ها باید زمانبند باشد نه تا آخر عمر به بهانه بقای شرایط یا غیره[4].

پروردگار و ملائکه بهترین شیوه حکومت در حال حاضر را دموکراسی می دانند. اما می گویند ممکن است بعدا این شیوه ارتقا پیدا کند و شیوه های بهتر و مناسبتری معرفی گردد. نقطه ضعف دموکراسی تصور می کنم پوپولیسم می باشد.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
از نظر ما بهترین نوع حکومت همان دموکراسی است که دارید فعلا. می توان مدل های بهتری هم طراحی کرد. اما فعلا دموکراسی بهترین است. گردش قدرت به بهترین نحو صورت می گیرد.

حکومت اسلامی

ملائکه غیررسمی می گویند بین دین اسلام و حکومت اسلامی، تمایز وجود دارد. اولی فردی است. اکراه و اجباری در آن نیست. اما دومی شرط لازم برای آن وجود جامعه اسلامی است. در دومی قوه قهریه وجود دارد. تشخیص و فهم این تمایز عموما توسط علما در قرون گذشته نشده است. خلط صورت گرفته است.

بین عملکرد حکومت اسلامی با حکومت سکولار تفاوت وجود دارد. حکومت اسلامی دارای سختگیری های بیشتری نسبت به حکومت های سکولار می باشد. مردم مختارند بین حکومت اسلامی یا حکومت سکولار خود انتخاب کنند یا اینکه چه دستورات اسلامی را بعنوان قانون انتخاب کنند و کدام یک را وانهند. احکام حکومت اسلامی در تجربه واقعی و وجود مسائل و مشکلات مختلف، توسط پروردگار و ملائکه قابل بیان می باشد.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
اینکه حکومت اسلامی باشد یا نباشد به خواست مردم ارتباط دارند. خواستند اسلامی رفتار می شود. نخواستند نمی شود. هیچ اجباری نیست. مردم یک مملکت، خود سرنوشت خود را تعیین می کنند.


ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
می گویند حکومت اسلامی از نظر ما حکومتی است که دارای فعالیت تبلیغی موثر و مفید در جهت خیر باشد. اما در جهت شر نه بر علیه آن تبلیغی نماید. نه مانع شود. می گویند حکومت اسلامی مانع از خرید و فروش مشروبات الکلی لازم نیست بشود. اما با دادن مجوز برای میخانه، کلوپ های رقص و ... موافقت نمی کند چون در اینصورت با فعالیت تبلیغی در جهت نیروهای شر موافقت کرده است. می گویند در گذشته پیامبران فعالیت تبلیغی بر علیه شر داشته اند. اینکار را با ترساندن مردم انجام می داده اند. اما امروزه ترساندن مردم دیگر تاثیری ندارد و بی فایده شده است.

در حکومت اسلامی، تاسیس میکده، کلوب رقص، و ... ممنوع است. برپایی هر گونه کانون تشویق محرمات ممنوع است. پروردگار و ملائکه در این مورد هم استثنایی قائل نیستند. بطور مثال در بعضی کشورهای عربی مسلمان، در هتل ها، اجازه تاسیس میکده و کلوب رقص و ... را می دهند. اما ملائکه با چنین مواردی هم مخالف هستند.

در حکومت اسلامی بعضی اعمال و موارد هم برای حکومت هم برای مردم کلا ممنوع می شوند. بعضی فقط برای حکومت اسلامی ممنوع می شود. بعضی هم برای هیچکدوم ممنوع نمی شود، بر مسلمانان حرام می شود و شخصی است. انتخاب بین این سه حالت به میزان فساد و درجه فسادی که آن مورد و یا عمل دارد، بستگی دارد.

بطور مثال می گویند، تاسیس کانال و مجله پورنوگرافی بطور کامل ممنوع است و مجوز آن توسط دولت به هیچکس داده نمی شود. مورد پیگرد قانونی هم قرار می گیرد و تعزیر دارد. اما گذاشتن مسابقات قرعه کشی قمارگونه فقط توسط رسانه ها و مراکز دولتی و حکومتی ممنوع است. مانع از آن توسط رسانه های خصوصی نمی گردیم، اما بر مسلمانان شرکت در آن از نظر شرع حرام است. اما درباره موسیقی متالیک و کنسرت مجوز برگزاری آن توسط دولت و حکومت داده می شود، اما شرکت مسلمانان در آن از نظر شرع حرام محسوب می شود.


ملائکه از جانب پروردگار می فرمایند:
امام جمعه، برای ارتباط بهتر مسئولین با مردم است. نیازی نیست امام عادل باشد. این شرط برداشتیم. دیگر نماز محسوب نمی شود. نیازی به فقها نیست. مسئولین گزارش کارکرد به مردم بدهند، با مردم ارتباط مستقیم داشته باشند. تمام.

اما درباره ارتباط حکومت اسلامی و رسانه ها ملائکه از جانب پروردگار می گویند. رسانه ها موظفند دین الحق را رعایت کنند. وگرنه تعزیر می شوند. در حکومت اسلامی رسانه ها موظفند دستورات دین را هم عمل نمایند و رعایت کنند. از نشر حرام خودداری کنند. اما حق دارند از دستورات دین انتقاد کنند. حتی توهین کنند. تمام.


پروردگارت است سخن می گوید:
اما دین فردی است. اما پروردگار بر هر هویت فردی، دینی مفروض و واجب گردانیده است. بر هویت خانواده دینی مفروض است. بر رسانه بعنوان یک هویت جمعی دینی مفروض است. بر هر ملت هم دینی مفروض است. تمام.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
بر هر هویتی دینی مفروض است و حقوقی نسبت به آنها واجب. روش پروردگار این است. برای هر شغلی نیز همینطور.

برداشت خودم این است بر هر هویتی در اجتماع، چه فرد، چه خانواده، چه رسانه، تکالیفی واجب است. واجب است که مسائلی را رعایت کنند و همچنین حقوقی برای آنها در نظر گرفته می شود. بطور مثال رسانه ها مکلف به رعایت اخلاق حرفه ای رسانه و خبرپراکنی می باشند. برایشان حق آزادی رسانه هم فرض شده است. روزنامه نگاران موظفند اخلاق حرفه ای و امانت در انتقال خبر و.... را رعایت کنند. همچنین حقوقی برای آنها بخاطر شغلشان فرض شده است.

همانطور که در گذشته ذکر گردید، دین فردی است، حکومت اسلامی یک امر اجتماعی و ناشی از یک حرکت اجتماعی است. تفاوت هویت های فردی و اجتماعی در همین می باشد بطور مجمل. پروردگار بصورت غیررسمی این تفکیک را تصدیق می کنند.


ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
اما عقیده و مکتبی که بطلان آن بر همه آشکار گردید، حق تبلیغ و گسترش پیروان خود را ندارد. اما همه منظور همه نیست، منظور اکثریت عقلای جامعه می باشد. اگر کسی به آن مکتب یا عقیده گرویده شود مورد تعزیر قرار می گیرد. از آن جمله می توان به مکتب های نژاد پرستی اشاره نمود. تبلیغ و نشر و گرویدن به دیگر مکاتب اشکالی ندارد، چه الهی باشند، چه غیر الهی.


ملائکه از جانب پروردگار بصورت غیررسمی می گویند در فیلم و سریال و .... دقیقا همان کارهایی که در جامعه اسلامی ممنوع است، هم ممنوع است حتی اگر واقعی نباشد و نمایشی و تظاهر باشد.

لازم به ذکر است بخش زیادی از اعمال و مناسبات مربوط به حکومت اسلامی، مربوط به ارتباطات بشری است. پروردگار و ملائکه در این زمینه حکم لازم الاجرا ندارند. متاسفانه جمهوری اسلامی دارای دید ایدئولوژیک بوده و مسائل زیادی را به ایدئولوژی و دین پیوند می دهد. در حالیکه بخش عمده ای از اعمال و مناسبات حکومت با توجه به مصلحت مردم و با استفاده از عقل معاش یا عقل حسابگر یا عقل هزینه و فایده باید تعیین گردد که از آن جمله می توان به رابطه به آمریکا و اسراییل اشاره نمود.

نکته قابل ذکر در رابطه با اسراییل می باشد. نظر مشورتی ملائکه در رابطه با اسراییل برقراری رابطه دوستانه با آن می باشد. تاکید روابط دوستانه است. پروردگار و ملائکه، بنده، اسراییل را یک حکومت ظالم و زورگو می دانیم. اما ملائکه از دیدگاه تاثیر روانی عمومی بر مناسبات سیاسی درونی اسراییل معتقدند، برقراری روابط دوستانه با اسراییل، تاثیر بسزایی در کاهش ظلم حکومت اسراییل می تواند داشته باشد. شاید در آینده درباره ساختار احزاب در اسراییل توضیحات بیشتری دادم. اجمالا می توان گفت که امروزه شعار محو اسراییل توسط ایران باعث تقویت شدید حزب راست اسراییل و مضمحل شدن حزب چپ اسراییل شده است. حزب راست اسراییل عمدتا از یهودیان افراطی تشکیل شده است، در حالیکه حزب چپ اسراییل طرفدار صلح با فلسطینان و میانه رو محسوب می شود. قوه ترس تاثیر مهمی در تصمیمات و نقش مهمی بر کنترل انسان ها دارد. ترس مردم اسراییل از رویکرد و شعار ایران، باعث تقویت بسیار سیاستمداران جنگ طلب ها، خشونت جوها و یهودیان افراطی در اسراییل شده است. اهل بیت بصورت غیررسمی می گویند مگر با ظالمانی بدتر از اسراییل، حکام جور و طاغوت، کفار و .... ارتباط نداشتیم. با آنها هم ارتباط داشتیم. دلیلی برای عدم برقراری رابطه بدلیل ظالم بودن وجود ندارد. دقت داشته باشید که این نظر مشورتی است و حکم لازم و واجب نیست.

اصلاحات: نسخه 1.1

درباره توصیه به برقراری روابط دوستانه ابهاماتی برای خوانندگان بوجود آمده بود. آنان ذکر می کردند برقراری روابط دوستانه به معنای چشم پوشی از ظلم و ستم حکومت اسراییل، راضی شدن به این ظلم و خلاف شعار ظلم ستیزی اسلام می باشد.

در آنچه که ملائکه به بنده گفتند، بین ما یک اشتراک فهم بین الاذهانی وجود داشت و لذا در متن ذکر نگردیده است. منظور از این روابط دوستانه، چشم پوشی و راضی شدن به ظلم و ستم حکومت اسراییل در حق فلسطینیان نیست. بنده هیچگاه نگفته ام ایران از دفاع از حقوق فلسطینیان عقب نشینی کند. اتفاقا موظف است بصورت معقولانه، در دیپلماسی فعال از حقوق فلسطینیان دفاع نماید.

باید به شیوه ای خردمندانه و هوشمندانه با ظلم و ستم مبارزه کرد و حق را بسط داد، نه با شیوه های کلیشه ای، متعصبانه و یا احمقانه. که این ها خود نقض غرض بوجود می آورد. بین امام رضا (ع) و مامون چه نوع رابطه ای برقرار بود؟ دوستی ظاهری اما در باطن دشمن. یک اصطلاحی در عالم سیاست هست، دستکش مخملی بر روی پنجه فولادی.


شعار محو اسراییل باعث مظلوم جلوه نمودن در نتیجه بی پروایی بیشتر و ظلم بیشتر اسراییل شده است. اسراییل و حزب راست افراطی آن از پروژه ایران هراسی استفاده شایان و بسیار سودمندی برای خود کرده است. روابط دوستانه، یک سیاست و پلیتیک است با هدف ضربه زدن و از بین بردن پروژه ایران هراسی.

مراجع
[2] http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8904301331
[3] وسائل‌ الشيعه، ج‌ 11، ص‌ 37، حديث‌ 7.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر