۱۳۹۷ شهریور ۲۳, جمعه

شناخت ارواح(2)

مجید نواندیش : در یکی از مقالات پیشین[5] درباره ارواح و شناخت آن ها توضیحاتی داده شد. در این مقاله درباره ارواح توضیحات بیشتری داده می شود.

ملائکه و فرشتگان بصورت غیر رسمی می گویند، منظور از طینت همان روح است. خاک همان روح است.

روح یا طینت پلید میل به شر بیشتر و روح یا طینت پاک میل به خیر بیشتر دارد. طینت انسان یکی از عوامل تاثیر گذار بر عملکرد و سرنوشت انسان در کنار دیگر عوامل می باشد.

در سوره ص آیه 71 و 72 آمده است:
إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طينٍ، فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ
آن گاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گِل خواهم آفرید.
پس چون او را [ کاملًا ] درست کردم و از روح خویش در آن دمیدم ، سجده کنان برای او [ به خاک ] بیفتید.

طینت از ماده طین، به معنای گل، مشتق شده است. طینت بر وزن فِعله است که در صرف عربی، برای بیان حالت و نوع کار یا صفتی به کار می‌رود، مانند واژه فطرت که دلالت بر نوع خاصی از خلقت دارد. طینت به معنای سرشت خاص دارای ویژگی‌های خاصی است[1].

سرشت انسان را بدین دلیل طینت می‌گویند که ماده اولیه آفرینش انسان نخستین از گل بوده است و نطفه هر انسانی هم از انواع مواد موجود در خاک تشکیل می‌شود. چنانچه خدای متعال می‌فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ؛ هر آینه ما انسان را از گل خالص آفریدیم.» (مومنون/12)

بر اساس دلالت ظاهری روایات، برخی انسان‌ها بر طینت زشت و آلوده، به دنیا می‌آیند و برخی دیگر با  طینت پاک و مطهر خلق می‌شوند. علامه طباطبایی می‌فرماید، روایات طینت به چند گروه تقسیم می‌شود:

گروه اول: احادیثی است که اجمالاً دلالت دارند خداوند متعال انسان‌ها را در هنگام آفرینش، به دو گونه آفریده است؛ گروهی سعادتمند و گروهی شقاوتمند

گروه دوم: روایاتی که دلالت دارند بر این که برخی از انسان‌ها، از گل بهشت خلق شده و سرانجام به بهشت می‌روند و برخی دیگر از گل جهنم خلق شده و به آن جا باز می‌گردند.
گروه سوم: روایاتی که خلقت انسان را به آب گوارا یا آب تلخ و شور منتسب می‌کنند.
گروه چهارم: روایاتی که بازگشت اختلاف در آفرینش انسان‌ها را به اختلاف در نور و ظلمت می‌دانند[2].

ملائکه و فرشتگان بصورت غیر رسمی می گویند طینت در کنار دیگر عوامل همچون تربیت، محیط زندگی و ... یکی از عوامل تاثیر گذار بر سعادت یا شقاوت انسان ها هستند. یک بایاس اولیه است که باقی هم می ماند و همیشه تاثیر گذار خواهد بود.

تصور می کنم روح دارای پارامترهای متفاوتی می باشد. یکی از پارامترها قدرت و قدرت روحی می باشد. مرتاضان هندی با سختی دادن به بدن و ریاضت کشیدن، روح خود را تقویت می کنند که باعث می شود روح بر بدن غالب شود. عبادت کردن و آرامش یافتن، یا تمرین کنترل ترس و طمع نیز باعث قدرت یافتن روح می شود.

پارامتر دیگر، استعدادهای روح می باشد. به باور آیین هندو، چاکرا، مراکز انرژی در بدن انسان می باشد. چاکرا یا شاکرا در وجود هر موجود زنده ای حتی گیاهان قرار دارد. بعضی از چاکراها مراکز استعدادهای روانی هستند. فعال سازی چاکراهای خاص ممکن است باعث توسعه یافتن استعدادهای روانی خاص شود. برای مثال با فعال کردن چاکرای کف دست، فرد می تواند توانایی خود را در احساس کردن انرژی های لطیف، هاله درونی، هاله تندرستی و هاله بیرونی توسعه دهد[3].

چاکرای ششم، چشم سوم یا آجنا نام دارد. این چشم نام های زیادی از جمله تیسرتیل، معرفت دل، چشم بصیرت دارد و محل آن در پیشانی است. از طریق آجنا می توان با جهان ماورایی و فراتر از بعد زمان و مکان ارتباط برقرار کرد. این چشم شبیه یک لوبیا در بین دو ابروست و سیگنال های انرژی را دریافت میکند[4].

روح دارای چشم و گوش می باشد. با باز شدن چشم می توان موجودات غیبی را دید و با باز شدن گوش روح می توان با آنان ارتباط برقرار کرد. پروردگار تصدیق می کنند که باز شدن گوش روح و ارتباط با ملائکه مقرب نیاز به اذن پروردگار هم هست.

روح دارای پارامتر پاکی یا آلوده بودن نیز می باشد که در روایات از آن به سفیدی و سیاهی روح تعبیر شده است. عملکرد اخلاقی انسان در این پارامتر موثر می باشد. ممکن است روح دارای پارامترهای دیگری نیز داشته باشد.

ملائکه می گویند:
بدانید و آگاه باشید! روح دارای تعامل با مغز انسان می باشد. روح به تنهایی قادر به تفکر و تعمق است. اما هنگام ارتباط روح با انسان، عقل بر روح تاثیر می گذارد و بر آن غالب می شود. با ریاضت می توان، روح بر عقل چیره گردد. روح قادر می شود مستقلا تفکر و تعمق کند. اثرات آن بر مغز هویدا و آشکار خواهد بود. نورون ها تاثیر می پذیرند ولی علت آن قابل مشاهده نیست. می توانید این مساله را مورد ارزیابی و سنجش پزشکی قرار دهید. روح خود قادر است به تنهایی تفکر و تعمق کند. اما قادر نیست بر احساسات خود چیره گردد. عقل انسان این خصوصیت دارد. عقل انسان توان کنترل احساسات را دارد. انسان آفریده شده است و ما این نعمت خداوند را شاکریم. اکنون دلیل سجده بر انسان دانستیم.

پروردگار می فرمایند:
اما بدانید و آگاه باشید! شما قادر به شناخت و یافتن روح نخواهید بود. این امکان از شما سلب خواهیم کرد. جوینده یابنده است.

ملائکه بصورت غیر رسمی می گویند روح چیزی مشابه پاد انرژی البته مافوق آن می باشد.

ملائکه می گویند:
اثر مهر نماز آن است که خواستیم چشم روح شما را ببندیم. مصلحت خود این دیدیم. سعی خواهیم کرد گوش روح شما را نیز ببندیم. مصلحت ما ملائکه در این است. سر است و دلیل آن فاش نخواهیم کرد.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
بدانید و آگاه باشید! روح دارای ساختار پیچیده ای می باشد. آن دارای مراکزی است که شما چاکرا خوانده اید. آنها بر بدن تاثیر متقابل دارند و بدن بر آنها. بدانید و آگاه باشید! روح از نظر ما فقط با رعایت اخلاق و انسانیت رشد و نمو می کند. با ریاضت رشد و نمو نمی کند اما بر عقل چیره می گردد. چاکراها، مراکز رشد و نمو و شکوفا ساختن توانایی های روح و آشکار شدن آن ها می باشد. هک است. ممنوع نیست. تمام.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
مدیتیشن روش مناسبی برای دریافت الهام از سوی ما می باشد. تمام.

ملائکه از جانب پروردگار می گویند:
بدانید و آگاه باشید! استخاره حقیقت دارد. با کمک سیستم داوری و قضاوت صورت می گیرد. در آن از سیستم آینده نگری استفاده نمی شود. پیش بینی و پیشگویی نیست. مشورت با ارواح پاک و عقول می باشد. لازم است توسط اشخاص نه کامپیوتری انجام شود تا عمل نماید.

ملائکه می گویند:
بدانید و آگاه باشید! پروردگارت است سخن می گوید، بر شما باد به ریاضت کشیدن! ملائکه می گویند ریاضت با خوردن خوردنی های شیرین و تلخ ممکن است. بهترین آن خرما است. بعد بادام. هر دو ضعف قوای جسمانی شما را جبران می کند و موجب تقویت قوای روحی شما می شود. خرما را بمکید و هسته آن برون ندهید و بمکید تا هنگامی که خسته تان کند. بادام به همین ترتیب. بدانید و آگاه باشید! شیر و خرما غذای پیامبران بوده است. برایتان مفید است.

ملائکه و فرشتگان تایید می کنند که آسمان روح که درجات مختلف روح در آن وجود دارد، عالم مُثل ارواح است.

در مبحث هاله و چاکرا، معتقد به وجود کالبَدهای مختلف برای انسان می باشند. ملائکه بصورت غیر رسمی، وجود بدن مثالی، کالبَدهای مختلف را برای انسان رد می کنند و همه آن را روح می دانند. ملائکه تصدیق می کنند که روح ساختاری لایه به لایه دارد.

همانطور که در مقاله شناخت ارواح گفته شد[5] ارواح دارای درجه بندی می باشند. برای درجات ارواح سطوح مختلفی در نظر گرفته اند. که مشابه علم گذشته، از آن به عنوان هفت آسمان یاد شده است. توضیح عالم مُثل پیچیده است. افلاطون و شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی از نظریه پردازان و معتقدان به عالم مُثل بوده اند. بطور خلاصه به نظر افلاطون هر چیزی در این عالم با ایده ای در عالم مُثُل ارتباط دارد یا روگرفتی از آن است[6]. وی این جهان را سایه ای از جهان حقیقی که همان عالم کلی یا عالم مُثُل می باشد می داند[7]. ملائکه و فرشتگان مسئله را و آسمان روح را پیچیده تر از این سخنان می دانند.

ارواح دارای رازهایی می باشند که ملائکه تمایلی به بازگویی آن ندارند. ملائکه فاش می کنند که ارواح دارای اتصال می باشند و این اتصال دارای شدت بصورت فازی می باشد. از عدم اتصال تا یکپارچه شدن وجود دارد. آنچه بعنوان تناسخ شناخته می شود، بواقع قوی ترین اتصال شناخته شده بین یک روح موجود زنده با روحی دیگر می باشد. بواقع تناسخ جفت شدن ارواح است، روح یک انسان با روحی دیگر بطور خاص جفت می شود و تمایل به آن گونه شدن پیدا می کند. بعد از مرگ، آن دو یکپارچه شده و یک تصمیم و قضاوت درباره اش گرفته می شود. بنابراین یک روح می تواند دارای مولفه های متفاوتی باشد که هر یک از مولفه ها در موارد مختلفی متعالی باشند.

ملائکه و فرشتگان با اکراه فاش می کنند روح قابل تغییر و عوض کردن نیست. اما جفت روح (همان اتصال تناسخی) بصورت معدود قابل تغییر می باشد. در ماجرای همراهی موسی (ع) با خضر و جریان کودک، خضر نبی بواقع اتصال تناسخی روح کودک را عوض نمود. ملائکه و فرشتگان این جمله را تصدیق می کنند.

در صورتیکه روح بر عقل غالب شود، قادر به ایجاد فرایندهای عصبی در بدن و در نتیجه امکان ایجاد بروز تغییراتی در بدن را پیدا می کند. در اینحالت ممکن است، در معدود حالاتی از بعضی تغییرات در بدن، بصورت سمبولیک و معنا دار و بعنوان اخطار استفاده نماید. از این موارد سمبولیک و اخطارها، برای تذکر، در هنگام به خطا افتادن یا امکان به خطا افتادن انسان استفاده نماید و بواقع سعی کند انسان را حفظ نماید. شخصا در این مورد دارای تجربه معنوی قوی می باشم. پروردگار و ملائکه این مطلب را تصدیق می کنند، اما بر روی معدود حالات تاکید دارند.

مقایسه عقل و روح

میان عقل انسان و روح تفاوت هایی وجود دارد. بارزترین تفاوت این است که روح میل به اطاعت پذیری و تعبد دارد. اما عقل تمایلی به تعبد ندارد. غرور و تکبر و خودخواهی انسان از عقل وی ناشی می گردد.

روح دارای ضعف در کنترل احساسات می باشد. اما عقل انسان توان کنترل احساسات را دارا می باشد.

روح بلندپرواز و دارای میل به درجات بالای معنوی می باشد. اما عقل مقتصد و حسابگر است. عقل میانه رو می باشد. هم روح هم عقل هر دو میل به خوش بودن دارند. روح از نظر معنوی، عقل از نظر مادی.

مراجع
[1] مجمع البحرین، ج 3، ص 438
[2] https://www.farsnews.com/news/13920118000695/%D8%B7%DB%8C%D9%86%D8%AA-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%B7%DB%8C%D9%86%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D8%A8%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C
[5] http://www.neeloofar.org/critic/124-article/1771-061296.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر