۱۳۹۷ شهریور ۱۶, جمعه

امام زمان(1)

در اوان جوانی، بسیار علاقه مند به امام زمان و نشانه های ظهور بودم. آنها را با دقت مطالعه کردم و مانند بسیاری دیگر معتقد شدم که عصر امروز زمان ظهور ایشان می تواند باشد. بعد از مدتی، به حکم مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة، تصمیم به شناخت بیشتر ایشان گرفتم. تحقیق کردم و تنها راه ممکن را مطالعه توقیعات ایشان خطاب به نواب اربعه یافتم. بدین منظور به مطالعه توقیعات امام زمان خطاب به نواب اربعه پرداختم. باید بگویم متاسفانه در این توقیعات معدود نوشته هایی دیدم که بنظر من نمی توانست صادره از ناحیه امام معصوم با توجه به اعتقادات آن زمانم باشد. متعلق به یک امام نبود. دل من را آن نوشته ها زد و شک و تردیدهای جدی در من ایجاد کرد. لازم به ذکر است که بدین منظور لازم است توقیعات سانسور نشده را مطالعه کنید. از آن زمان سال های زیادی گذشته است و برای من پیدا کردن آن معدود نوشته ها و ذکر در اینجا امری سخت و دشوار است. اما آن نوشته ها عمدتا مربوط به گلایه از کمبود پول و مالی بود که مردم به نواب اربعه پرداخت می کردند و .... ( قریب به مضمون).

بررسی تاریخی

بعد از فوت عیسی، تا 100 سال بین مسیحیان اختلاف بود که مسیح زنده هست یا مرده؟ بعد از فوت پیامبر اسلام، عمر شمشیر کشید و گفت هر کس بگوید محمد مرده است خودم او را می کشم. یکی از امیال قوی بشر عدم پذیرش مرگ افراد بزرگ و ماندگار یا نزدیک می باشد. آیا ممکن است در هنگام اتمام امامت شیعه نیز چنین اتفاقی افتاده باشد؟ تاریخ نویسان به وضوح به سال های زیادی بعد از فوت امام حسن عسگری اشاره می کنند که شیعه دچار حیرت و پریشانی شده است. این دوران را که حدود نیم قرن طول کشیده است فقها آن را عصر آشفتگی و حیرت شیعیان نام گذاری کرده اند.

بعد از امام ششم، شیعیان کثرت و قدرت پیدا می کنند. به همین منظور در آنها تمایل و انتظار قیام توسط امام بوجود می آید. در کتاب کافی به نقل از علی‌بن‌یقطین آمده است: امام موسی بن جعفر به من فرمودند: «شیعه دویست سال است که با آرزوها تربیت می‌شود؛ یعنی شیعه آرزومند است که قائم را ببیند و عمرش با آرزو سپری می‌شود. در ادامۀ روایت آمده که علی‌بن‌یقطین در گفتگویی که با پدرش داشته، پدر می‌پرسد: «چطور وعدۀ رسول خدا(س) در مورد به حکومت رسیدن فرزندان عباس محقق شد، اما وعدۀ حضرت در مورد فرج آل محمد محقق نشد؟» ـ  علی‌بن‌یقطین در پاسخ می‌گوید: «اگر به ما گفته بودند که امر فرج تا دویست سال یا سی‌صد سال دیگر اتفاق نمی‌افتد، در آن صورت مردم قسی القلب می‌شدند.».(کافی/1/369)(غیبت نعمانی/295). تقریبا شیعیان بعد از امامت هر ائمه ای از وی درباره اینکه قائم می باشد یا نه سوال می کرده اند؟ از طرف دیگر قدرت گرفتن شیعه، باعث سختگیری و محدود کردن شدید ائمه شده بود. گسترش شیعه و محدود شدن امام، باعث ایجاد یک تشکیلاتی مخفی بنام نظام الاموال و الوکلاء می گردد که افرادی وکیل امام بوده و وظیفه برقراری ارتباط بین امام و مردم، جمع آوری خمس را برعهده داشته اند. شیعه در وضعیت آشفته ای به سر می برده است. فرقه های مختلف و متعددی در آن بوجود آمده بود.

دلایل نقلی

درباره تولد امام زمان خرافات زیادی به گواه خود علمای کنونی شیعه وجود دارد. تنها حدیث مربوط به تولد امام زمان مربوط به حکیمه خاتون عمه امام حسن می باشد. خواندن این حدیث بسیار جالب است. داستانی است پر از شاخ و برگ از معجزات گوناگون که به تمامی معنا نمونه یک افسانه سازی است. شخصا معتقدم خواندن این روایت برای درک ساختار افسانه ها مفید است! امروزه خود منابع معتبر شیعه این حدیث را جعلی می دانند. خرافات بعدی مربوط به مادر امام زمان نرجس خاتون می باشد که ادعا شده است فرزند قیصر روم شرقی بوده است و داستان های عجیبی که تعریف می شود تا به همسری امام حسن عسکری در آید. امروزه باز هم منابع معتبر شیعه بدلایل تاریخی همچون پس از سال ۲۴۲/ ۸۵۶ جنگ عمده‌‏ای بین عباسیان و رومیان وجود نداشته و هیچ دلیلی هم در مآخذ دیده نمی‌‏شود كه امپراطور روم از عباسیان تقاضای آزادی نواده دختری خود را كرده باشد که این قضیه را رد می کنند[1]. ویکی شیعه هم احادیث مربوط به مادر امام زمان، نوه پادشاه روم خواندن را رد می کند[2]. حدیث اصلی مربوط به مادر امام زمان هم نقل از حکیمه خاتون می باشد. بعد هم دعوای سر ارث امام حسن عسکری که بین مادر و برادر پیش می آید و هفت سال تا به سرانجام رسیدن طول می کشد که منابع شیعه هم خود آن را نقل کرده اند. حتی سر تاریخ تولد ایشان هم اقوال مختلفی وجود دارد. نیمه شعبان یکی از اقوال است که آن را مشهورترین دانسته اند. درباره سال ولادت، ماه ولادت که بعضی ماه رمضان، بعضی ربیع الاول و بعضی ربیع الثانی هست هم در میان منابع شیعه اختلاف وجود دارد. کلا تولد، مادر و ... همه چیز در هاله ای از ابهام وجود دارد.

از نظر تاریخی تنها چهار نایب ادعای نیابت نکرده اند. بلکه تعداد زیادی در این دوران ادعای نیابت نمودند. همچون ابومحمد حسن شریعی که بعضی ادعا کرده اند حتی قبل از نایب اول ادعای نیابت نمود. احمد بن هلال عبرتایی که عالمی برجسته و متقی بود. وی پنجاه و چهار بار به حج رفته است و بیست نوبت از آن را با پای پیاده حج نموده است. وی به هیچ وجه نایب دوم را نپذیرفت و توقیع لعن در حق وی صادر گردید و نیز محمد بن نصیر نمری.... نایب سوم از دست دستگاه خلافت مدتی فراری شد و معاون وی شلمغانی (یک فقیه شیعی) وظیفه نیابت را بر عهده گرفت. اما پس از مدتی به باور تناسخ و حلول رسید و لذا توقیعی در مرتد و کافر خواندن وی صادر شد. وی مدعی شد روح رسول در نایب دوم، روح امیرالمومنین در نایب سوم و ... حلول کرده است! این ادعا را کسی نمود که با امام زمان ارتباط داشت و موقتا نیابت را برعهده گرفته بود! توقیعی در لعن وی صادر گردید. بعضی روی نقش علما علی الخصوص کلینی که در عصر چهار نایب زیسته است تاکید می کنند. بخصوص که سال مرگ کلینی با زمان اتمام غیبت صغری یکی بوده است. اما کلینی بیشتر عمر در قم زیسته است و فقط در اواخر عمر به بغداد محل زندگی نایبان می آید.

بعضی علما داستان هایی از دیدار افرادی در طول تاریخ با امام زمان نقل کرده اند. جبرییل امین از جانب پروردگار می فرماید:
داستان های حقیقی در میان داستان های زیارت امام زمان، آنهایی هستند که شخص زیارت شده خود را معرفی نکرده است و درین باره سکوت کرده است. درین باره افرادی مامور می شده اند که بصورت ناشناس همچون امام زمان به مردم کمک و یاری کنند. تمام. والسلام. جبرییل بودم.

برای فهم بهتر سیر تاریخی مفهوم امام زمان شخصی به نام احمد کاتب(یک شیعه عراقی) کتابی مشهور نوشته که در سایتهای اهل سنت میتوانید پیداكنید. کتابی است که تصوری از سیر مفهوم امام زمان و غیبت و تا نیابت عام و خاص و ولایت فقیه و غیره در فرقه های مختلف شیعه میدهد. نام این کتاب به فارسی تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه و به عربی تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایه الفقیه می باشد. احمد الکاتب، بعضی از اصول شیعه را قبول ندارد و در عین حال سنی هم نشده، و در یک حالت به اصطلاح روشنفکری به برخی از احکام شیعه اعتراض دارد.

احمد کاتب معتقد است که شیعیان به دلایل تاریخی از اثبات وجود فرزندی برای امام حسن عسکری (ع) عاجزند و این عقیده با گذر زمان و با تلاش های متکلمان مقبولیت یافته است. واقعیت هم همین است. پیشنهاد می کنم کتاب وی را مطالعه فرمایید.

واقعیت این است که عمده تبیین و اثبات غیبت امام زمان با بهره گیری از استدلال های کلامی در قرون اولیه توسط شیخ مفید و شیخ طوسی صورت گرفت. بعد از غیبت صغری توقیعی صادر نگشت مگر سه توقیع به شیخ مفید در تجلیل از وی که با گمان فراوان معتقدم جعلی می باشند. این توقیع ها صد سال بعد از شیخ مفید توسط شیخ طبرسی بدون ذکر سند ذکر گردید. برای اطلاعات بیشتر در زمینه علت جعلی بودن می توانید به تحقيقٌ لطيف حول التوقيع الشّريف مراجعه نمایید. شیخ طوسی در معرفه الرجال توقیعی به اسحاق به اسماعیل ذکر می کند: از شهر خارج نشو مگر بعد از ملاقات با عمرى... هر مبلغى كه از نواحى براى ما می‌رسد عاقبت به او می‌دهند و او به ما می‌رساند. امام غایب که بجز با نایبان خود ارتباط نداشته چه نیازی به پول و صله دارد؟ بعضی قضیه نیابت و امام زمان را دکان باز کردن دانسته اند. در جواب می گویند که نایبان وضعیت مالی خوبی داشته و حتی یکی از نایبان نیمی از مال خود را هر سال به امام حسن عسکری می بخشید. اما بطور کلی دریافت وجوه در تمامی نایبان به شدت وجود داشته است و بعضی هم توقیعی بابت این منظور به دهنده وجوه می داده اند. گفته اند این وجوه بعدا بین شیعه ها و مستمندان پخش می شده است. سوالی که مطرح می شود، در آن فضای شدید خفقان آور به ادعای خود شیعه، چه اصراری بر دریافت وجوه جمع و پخش کردن آنها بوده است.

دلیل عقلانی: لزوم حضور حجت خداوند


یکی از دلایل قوی طرفداران وجود امام غایب، در دوران حیرت و پریشانی این بوده است که زمین از حجت نمی تواند خالی باشد. حتی بعضی امروزه همچون جوادی آملی معتقدند که اگر بر روی زمین امام نباشد، زمین نابود می شود. از طرفی ما تعریف مفهومی بنام دوره فترت رسل داریم[3]. دوره فترت دوره ای است که در آن امام یا پیامبری نبوده باشد. مثلا بین عیسی تا پیامبر اسلام هیچ پیامبری نبوده است. زمین هم نابود نشده است؟ از طرفی روایاتی وجود دارد مثلا به این مضمون که امر به معروف و نهی از منکر کنندگان حجتان خدا بر روی زمین می باشند. در دوران حیات امام حسن عسکری خواندن نام فرزند وی ممنوع بود و حضرت عسکری تأکید داشت که وی را تنها با نام «الحجة من آل محمد» بخوانند[4]. چرا؟ مثلا اگر نام واقعی فرزند وی را می گفتند خوف شناسایی وی بود؟ معتقد به افراط شیعه در زمینه میزان فضای ترس و خفقان و اینکه دنبال فرزند عسکری بوده اند تا وی را بکشند می باشم. شاید بتوان گفت ائمه حجت آشکار خدا بر روی زمین بوده اند و در دوران فترت، حجت های دیگری وجود دارد که معروف در میان مردم نبوده و بواقع غایب محسوب می شوند و به جمع آنها بتوان لقب حجت، امام عصر، امام غایب یا امام زمان داد.

اما حجت خداوند بر روی زمین کیست و چه تعریفی دارد؟ در مقاله شناخت ارواح [5] گفته شد که یک خاصیت و ویژگی مهم ارواح این می باشد که رتبه بندی دارند. اما حجت خداوند بر روی زمین، کسی است که صاحب روحی مربوط به انسان زنده ای بر روی زمین می باشد که نسبت به ارواح دیگر دارای بالاترین درجه می باشد. ممکن است بنابه ضرورت بالاترین درجه بر روی کل زمین در نظر گرفته نشود، بلکه منطقه ای باشد. در مناطق مختلف زمین حجت های مختلف خداوند بر روی زمین وجود داشته باشد.

یک سیستم داوری و قضاوت در عالم غیب وجود دارد. در احادیث گفته اند هر گاه چهل مومن در حق میت شهادت دهند، وی بخشوده و بهشتی می شود. بواقع روح این چهل مومن خود در سیستم داوری و قضاوت دخیل هستند. وقتی قرار باشد درباره یک نفر قضاوت صورت گیرد، آن نفر از نظر این سیستم بخشوده محسوب می شود.

افکار و احساسات ارواح برای موجودات غیبی شفاف و واضح است. پیوند ارواح با مغز و افکار موجودات زنده، امکان بهره برداری از افکار و اندیشه ها و نظرات موجودت زنده را فراهم می کند. همچنین گفته شد که ارواح بر هم تاثیر گذار هستند و میزان درجه و رتبه اشان میزان قدرت و تاثیرگذاری اشان بر یکدیگر را مشخص می کند. خاصیت درجه بندی و رتبه بندی ارواح، پیوند بالای آنها با هم می تواند موجب ایجاد یک سوپر کامپیوتر، یک مغز کلی شود.

در سیستم قضاوت و داوری، هنگام بررسی یک موضوع، ارواح با توجه به درجه و رتبه، میزان اطلاعات و دانش درباره آن موضوع، پیوند می خورند و حاصل بطور شفاف برای موجودات غیبی مشخص است. در اینحالت حجت خدا بدلیل رتبه و درجه بالای روحی او، تاثیر قابل توجهی بر سیستم داوری و قضاوت بر مبنای علم و تخصص و قضاوت هایش دارد.

ائمه اطهار حجت های آشکار خداوند بر روی زمین بودند. در زیارت امین الله می خوانیم: السلام علیک یا امین الله فی ارضه و حجته علی عباده.  در دوران فترت رسل و در زمان غیبت، حجت خداوند بر روی زمین پنهان و مخفی است. برای مردم نامشخص و نامعلوم است.

یکی از احادیث معتبر و صحیح السند در این زمینه حدیث خالی نبودن زمین از حجت در هیچ زمانی می باشد. زمین هیچگاه از حجت خالی نیست. بواقع یازده تا از امامان ما حجت ظاهر بر روی زمین بوده اند. اما بعد از آن حجت مخفی شده است. اما نه اینکه قابل دیدن نباشد، بلکه بین ماست، از ماست ولی ما وی را نمی شناسیم و نمی دانیم کی هست؟ بدین صورت حجت بر روی زمین غایب محسوب می شود.

مراجع
[4] کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۴۹

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر