۱۳۹۷ شهریور ۳۰, جمعه

رجعت(1)

دیدگاه علمی درباره تناسخ

مجید نواندیش : برای آشنایی با تحقیقات علمی درباره تناسخ می توانید تحقيقات 40 ساله دكتر استيونسون (رييس دپارتمان روانپزشكي دانشگاه ويرجينياي غربي آمريكا) را بررسي بفرماييد، شواهد بسيار قدرتمندي مبني بر تداوم حيات از كالبدي به كالبد ديگر در چندين هزار مطالعه ميداني ايشان از كودكان از فرهنگها و كشور هاي مختلف ( از آلاسكا تا اروپا و آسيا) خواهيد يافت و دنياي ديگري در پيش چشمانتان گشوده ميشود. خلاصه این تحقیقات در فیلمی وجود دارد که با یک جستجوی ساده می توانید این فیلم را مشاهده کنید[1]. پروفسور استیونسون بیش از چهل سال در اختصاص به مطالعه بر روی کودکانی که در مورد زندگی گذشته به صورت واضح صحبت نموده اند گذرانده است.  در هر مورد، پروفسور بیانات کودکان را به شکلی سیستماتیک ثبت نمود. سپس وی شخص مرحومی را که کودک ظاهرا با او شناسایی می شود تشخیص داده و درستی حقایقی از زندگی مرحوم را که با خاطرات کودک انطباق دارد نشان میداد. او همچنین علائم تولد، نقص های نوزادی را با جراحات، جای زخم ها بر روی بدن شخص وفات یافته توسط ابزارهای ثبت پزشکی همچون عکس های کالبد شکافی، با یکدیگر تطابق میداد. استیونسون باور داشت که روش های کاملش همه توضیحات معمولی و محتمل در رابطه با خاطرات کودک را رد می کند. اگر چه باید توجه داشت که عمده موارد تناسخ که به پروفسور استیونسون گزارش می شدند ریشه در جوامع شرقی، جایی که مذاهب غالب، مفهوم تناسخ را به رسمیت می شناسند دارد.

اعتقادات یارسانان درباره تناسخ

فرقه اهل حق یا یارسانان، فرقه ای از مسلمانان هستند که به شیعه نزدیک می باشند. این فرقه معتقد است که اسرار را کشف کرده است. تا مدتها انان از افشا عقاید خود خودداری می کردند، تا اینکه بالاخره در قرن اخیر عقاید خود را مکتوب کرده اند. در سایت حوزه [2] عقاید یارسانان درباره تناسخ چنین بر شمرده که روح هزار جسم یا هزار دون (جامه) را باید بگذراند. با گردش در جامه های مختلف، جزای اعمال گذشته خود را دیده و به تناسب اعمال گذشته به جامه یا دون مناسب خود خواهد رفت. مثلا اگر اعمال خوب داشته باشد به جامه بعدی که منتقل می شود، جامه ثروتمندان و اشخاص مرفه خواهد بود و اگر اعمالش در جامه قبلی زشت بود در جامه بعدی به دون فقرا آمده و دچار مصایب و ناملایمات می گردد. ملائکه بصورت غیر رسمی جمله قبل را تصدیق می کنند. بالاخره تا هزار دون طی می کند و پس از عوض کردن هزار دون «هزار یکمین » جامه خود را که عبارت از بقا و ابدیت است، خواهد پوشید و بدین طریق معاد و حیات ابدی شروع خواهد شد.

بواقع این فرقه، هم به معاد، هم به سیر کمال و بازگشت روح در قالب زندگی های متوالی با تعداد معین و زمان محدود معتقدند[3].


در سوره معارج آیه 4 آمده است:
فرشتگان و روح ، در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی «او» بالا می روند.

در مرجع [4] آورده شده است اهل حق از تناسخ تعبیر جامه به جامه یا دون به دون (دون لغت ترکی به معنای جامه است) می کنند (معرفت الروح ، ص 73 ; آثار الحق ، ج1 ، ص 325). هدف از این هزار جامه، فرصت دادن به روح انسانی برای رسیدن به کمال نهایی است (معرفت الروح ، ص 70). حداکثر ضرب الاجل برای طی مراحل کمال، 50 هزار سال (به حساب سنواتی کره زمین) است. بنابراین عمر هر قالب جسمانی روح به طور متوسط پنجاه سال است و اگر در یک قالب عمر بیشتر کند، در قالب دیگر عمرش کمتر خواهد شد. مناط]اساس، بنیان[ پنجاه هزار سال، هزار قالب بشری است و نوزاد باید بیش از 40 روز عمر کند تا به عنوان یک قالب محسوب شود و اگر کمتر بود به حساب دوران سیر تکامل هزار قالب بشری نمی آید بلکه نوعی جریمه محسوب می شود. چنان که اگر به علت تنزل مقام به اجسامی غیر از بشر ظاهر شود ولو آن اجسام متعدد و مدت آن هم طولانی باشد به حساب سیر تکامل نخواهد آمد (همان، ص 71). روح در هر مرتبه ای که می میرد موقتا به عالم برزخ منتقل می گردد و توقف آن در عالم برزخ برای همه یکسان نیست. ملائکه جمله قبل را تایید می کنند. در این جامه به جامه گشتن ها جنس مذکر و مونث هرگز به هم تبدیل نخواهند شد. اما امکان تبدیل مخنث به مذکر یا مونث وجود دارد (همان، ص 73). روح یک شخص در همان زمان حیاتش بدون اینکه خودش هم متوجه شود بنابر حکمت و مصلحت یا نتیجه عکس العملی می تواند به امر خدا با یک روح دیگر تعویض گردد (همان، ص 74). ملائکه جمله قبل را رد می کنند. تبعیضاتی که در زندگی مخلوق از هر حیث به ظاهر امر دیده می شود همگی روی حساب های دقیق نتایج اعمالی قبلی، حالی و بعدی و یا سیر تکاملی هر موجودی خواهد بود. اگر روحی در قالب بشری اولیه توانست با جهد و کوشش یا تایید الهی به کمال برسد، به وصال حق و حقیقت می رسد، والا سیر تکامل هزار جامه خود را انجام می دهد و اگر ظرف مهلت پنجاه هزار ساله موفق به سیر تکامل هزار عالم نگردید، از فیض مرتبه نهایی کمال که وصال حق است، برای ابد محروم می گردد و وارد بهشت یا جهنم ابدی می گردد و جزای نیکی اعمالش در کیی از درجات مادون مقام کمال، به میزان استحقاقش داده خواهد شد سزای بدی اعمالش را نیز در یکی از مراتب سافل که درجات آن تا اسفل السافلین است خواهد یافت (همان، ص 70-72). بطور مشابه همین عقاید با استناد به سوره معارج آیه 4، در مرجع [5] هم ذکر شده است.


ملائکه و فرشتگان بصورت غیر رسمی می گویند تناسخ فقط مذکر به مذکر و مونث به مونث عقیده غلطی است و اینطور نیست. هر چند جنسیت بر روح موثر است و چون روح دارای اتصال تناسخی، متناسب با آن شخص انتخاب می گردد، اکثر اوقات از جنس موافق، روح دارای اتصال تناسخی انتخاب می شود.

تذکر: با وجود احترام برای فرقه اهل حق یا یارسانان، ذکر عقاید اهل حق یا یارسان درباره تناسخ به معنای تایید تمامی عقاید آنان از نظر پروردگار و ملائکه نمی باشد. بسیاری از عقاید آنان و همچنین جزییات عقاید انان درباره تناسخ و حلول از نظر پروردگار و ملائکه یا باطل هستند و یا تصدیق و تکذیب نمی گردند. پروردگار و ملائکه خیلی تمایلی به افشا کردن اسرار ندارند و شخصا خودم هم تمایل چندانی به دانستن اسراری که مفید فایده برایم نمی باشند، ندارم.

بررسی تناسخ در دیگر آیین ها

سمساره در آیین هندو به چرخه زندگی و مرگ و انتقال روح از جسم مرده به جسمی تازه و تکرار زایش و مرگ گفته می‌شود. طبق آیین هندو این چرخه تا زمانی که روح از آلودگی‌ها، غفلت‌ها و نادانی‌ها پاک نشده است ادامه می‌یابد.

فلسفه اعتقاد به سمساره به اعتقاد هندیان به کارما یا «قانون تاوان» باز می‌گردد. بدین صورت که هندوها معتقد بودند که پاداش و عذاب در همین جهان رخ می‌دهد. اگر انسان در زندگی فرد نیکی باشد زندگی راحت‌تری خواهد داشت. سپس این سؤال مطرح شد که: « چرا افراد نیکی وجود دارند که زندگی آن‌ها سرشار از رنج است؟» در پاسخ به این سؤال فرضیه تناسخ یا وازایش مطرح شد. که می‌گفت روح انسان پس از مرگ دوباره در قالبی جدید به این جهان بازمی‌گردد و نتیجه اعمال زندگی‌های قبلی را در این زندگی می‌بیند. به این چرخه زایش‌های مجدد نام سمساره را داده‌اند. ملائکه بصورت غیر رسمی، قانون کارما یا تاوان را تقریبا تایید می کنند[6].

علی الظاهر در فسلفه یونانی هم بعضی به تقمص که به معنای انتقال روح از جسدی به جسدی دیگر و پیراهن در پوشیدن می باشد، معتقد بوده اند[7].

تعدادی از عرفای بلندبالای اسلامی در عین اعتقاد به اسلام، معتقد به تناسخ بوده اند، افرادی چون حلاج و .... حالا به واسطه علم حضوری یا دلایل دیگر به این اعتقاد رسیده اند. شهرستانی در عبارتی مشهور اظهار کرده است که هیچ ‌آیینی نیست که تناسخ در آن پایگاه محكمی‌ نداشته باشد. (الملل و النحل، ج۲ ص۲۵۵) . همین سخن را کسان دیگری هم با عبارات دیگر آورده‌اند مثلا عبدالعزیز نسفی صوفی قرن هفتم که در کتاب الانسان الكامل می‌گوید بیشتر اهل عالم بر طریق تناسخ بوده‌اند و هستند۱ ص۴۰۸).

مسخ

مسخ در لغت به معنای تبدیل شدن از صورتی به صورت زشت تر است و در اصطلاح قرآنی و روایی به نوعی عذاب گفته می شود که بر اشخاص و امت های گناهکار (گناهان خاص) نازل می شود.

در آیه 66 سوره اعراف آمده است:
ترجمه آقای صفوی بر اساس تفسیر المیزان: آری ، هنگامی که با شکستن مقررات روز شنبه از ترک آنچه از آن بازداشته می شدند سرپیچی کردند ، به آنان گفتیم : بوزینگانی باشید مطرود و رانده شده .

طبق آیه بالا، مجازات مسخ در مورد کسانی از بنی اسراییل صورت گرفته است که حرمت روز شنبه یا سبت را می شکسته اند.

در آیه 60 سوره مائده آمده است:
بگو: «آیا شما را به بدتر از [ صاحبانِ ] این کیفر در پیشگاه خدا ، خبر دهم؟ همانان که خدا لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده ، و آنان که طاغوت را پرستش کرده اند. اینانند که از نظر منزلت ، بدتر ، و از راه راست گمراه ترند.»

این آیه هم سخن از اهل کتابی می گوید که مسخ شده اند. درباره اینکه مسخ ظاهری و واقعی بوده است یا منظور باطنی می باشد، میان مفسران اختلاف می باشد. اکثر مفسرین، مسخی را که در قران درباره بوزینه و خوک شدن افراد آمده است، مسخ حقیقی می دانند، یعنی شخص واقعا بصورت میمون و خوک درآمده است. در این میان عده کمی از مفسران اهل سنت مانند شیخ محمد عبده و دیگران، این نوع مسخ را مسخ در طبع می دانند[8][9]. صاحب المنار بعنوان طرفدار این فرضیه می گوید آنها به شکم پرستی و شهوت رانی و تقلید کورکورانه که صفات بارز این دو حیوان است، سبب آشکار ساختن این صفات در خود شدند. وی منظور از آیات را مثال می دهد همچون آیه کمثل الحمار یحمل اسفارا[10]. اکثریت معتقد به مسخ ظاهری و واقعی هستند. می گویند این افراد باطنشان شکل این حیوانات شده بوده، بعضی مقلد بوده اند، بعضی انگیزه های هواپرستی و شهوت پرستی داشته اند متناسب با آن شکل ظاهریشان هم عوض شده و مسخ ظاهری بر اساس شکل باطنی شده اند و بصورت میمون و خوک در آمده اند[11].

امام علی بن الحسین(ع) می فرمایند: «مسخ شدگان تا سه روز زنده بودند،سپس خداوند باران و بادی فرستاد و همه را به دریا انداخت، هیچ مسخ شده­ای بعد از سه روز زنده نمانده است و این حیواناتی که اکنون به شکل آنها می بینید، فقط شبیه آنانند نه آنکه خود آنان و یا از نسل آنان باشند[8][12].

ملائکه از جانب پروردگار در توضیح مسخ می گویند، جان از روح انسان های خیلی ناپاک اتصال می خورد به حیوانات وحشی یا بدطینت، عقوبتشان است.


ملائکه غیر رسمی تایید می کنند، در ماجرای قوم بنی اسراییل و ماجرای پیش آمده، مردم دارای چشم برزخی بوده اند و صورت برزخی این افراد شبیه خوک یا میمون شده است.

مراجع
[1] https://www.youtube.com/watch?v=brXTqeC1fPk
[9] تفسیر کاشف، محمد جواد مغینه، ج 1، ص 121
[12] تفسیر صافی،همان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر