۱۳۹۷ آبان ۱۱, جمعه

اشکالات، خشونت در قران(7)

آیه مائده 33

إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ
سزای کسانی که با [ دوستداران ] خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند ، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این ، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت.

مجید نواندیش : این آیه در مورد محارب و مفسد در زمین است که موجب اخلال در امنیت عمومی می‌شوند. در مقاله ای تحت عنوان محارب در آینده به بررسی بیشتر در این باره و همچنین این آیه خواهیم پرداخت.

تفسیر نمونه چندین نکته درباره این آیه می گوید: 1 - منظور از محاربه با خدا و پیامبر آنچنان که در احادیث اهل بیت وارد شده و شان نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى میدهد این است که : کسى با تهدید به اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از اینکه به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر، بنا بر این افراد چاقوکشى که حمله به جان و مال و نوامیس مردم میکنند نیز مشمول آن هستند. ضمنا جالب توجه است که محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این تاکید فوق العاده اسلام را درباره حقوق انسانها و رعایت امنیت آنان ثابت مى کند. 2 - منظور از قطع دست و پا طبق آنچه در کتب فقهى اشاره شده همان مقدارى است که در مورد سرقت بیان گردیده یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مى باشد.[1] گفته اند آنان دست و پای چوپانان را بریدند و چشمانشان را کور کردند و شتران را به غارت بردند.

تفسیر المیزان درباره شان نزول این آیه می گوید: در كافي به سند خود از ابي صالح از امام صادق (علیه ‏السلام‏) روایت كرده كه فرموده : عده‏اي از قبيله بني ضبه در حالي كه همه بيمار بودند به حضور رسول خدا (صلى ‏الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم‏) رسیدند ، حضرت به ایشان دستور داد چند روزی نزد آن جناب بمانند تا بیماریشان بر طرف شده و بهبود یابند ، آنگاه ایشان را به جنگ خواهد فرستاد ، این عده مى‏گویند : از مدینه خارج شدیم ، رسول خدا (صلى ‏الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم‏) ما را مامور كرد تا در بیابان مدینه نزد شتران صدقه برویم و از شیر آنها بخوریم و بول آنها را بنوشیم و ما چنین كردیم تا همه بهبودی یافتیم و كاملا نیرومند شدیم ، امام (علیه ‏السلام‏) اضافه كردند كه این عده همينكه نيرومند شدند ، سه نفر از چوپانهاي رسول خدا (صلى ‏الله ‏علیه‏ و آله ‏و سلّم‏) را به قتل رساندند ، رسول خدا (صلى ‏الله‏ علیه‏ و آله ‏و سلّم‏) علي (علیه ‏السلام‏) را برای دستگیری و سركوبی آنان روانه كرد ، حضرت علی آنان را در یك وادی پیدا كرد كه به حال سرگردانی افتاده بودند ، چون آن بيابان نزديكی هاي يمن بود و آنان نمی توانستند از آن وادی خارج شوند ، پس علي (علیه ‏السلام‏) اسيرشان كرده به نزد رسول خدا (صلى ‏الله‏ علیه‏ و آله ‏و سلّم‏) آورد ، و آیه شریفه در این مورد نازل شد.


علامه طباطبایی خود می گوید این روايت را با اندكي اختلاف شيخ طوسي نيز به سند خود از ابي صالح از آن حضرت نقل كرده و عياشي هم آنرا در تفسير خود از آن جناب آورده و در آخر نقل او آمده كه رسول خدا (صلى‏ الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم‏) از ميان چهار مجازاتي كه در آيه آمده بريدن دست و پايشان به خلاف را اختيار كرد و این داستان در جوامع اهل سنت كه از آن جمله صحاح سته است ، به چند طریق نقل شده : چيزي كه هست روايات اهل سنت اختلافي در نقل خصوصيات داستان دارند مثلا در بعضي از آن روايات آمده كه بعد از آنكه رسول خدا (صلى‏ الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم‏) بر آنان دست یافت ، هم دست و پايشان را بر خلاف قطع كرد و هم چشمشان را از كاسه در آورد و در بعضي از آنها آمده كه رسول خدا (صلى‏ الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم‏) بعضی از آنها را كشت ، و به دار زد ، و دست و پایشان را قطع كرد و چشمهایشان را از كاسه در آورد ، و در بعضی دیگر آمده كه فقط چشمهایشان را در آورد ، آن هم به این خاطر كه آنان چشم چوپانها را در آورده بودند ، و در بعضی دیگر آمده كه خدای تعالی رسول گرامی خود را از در آوردن چشمها نهی كرد ، و آیه شریفه در همين مورد نازل شده كه آن جناب را از اينكه مثله كرده مورد عتاب قرار داده و فرمود كه تنها يكي از این چهار مجازات مشروع است و غير آن مشروع نيست 
. 
و در بعضی دیگر از آنها آمده كه آن جناب تصمیم گرفت چشمهاشان را در آورد ، ولی در نیاورد ، و همچنين در خصوصيات ديگر این قصه اختلاف هست و در رواياتي كه از ائمه اهل بيت (علیهم ‏السلام‏) وارد شده اسمی از چشم در آوردن برده نشده است[2].


دقت کنید، بنظر می آید، آنها را مجازات بیشتری می خواستند بکنند و این آیه سعی کرده تقلیل مجازات بدهد. همانطور که در گذشته هم اشاره شده بود اعراب آن زمان روحیه بسیار خشنی داشته اند. آن افراد رفتار بسیار خشنی با چوپان کرده بودند.

تفسیر المیزان می گوید اختیار و تشخیص اینکه کدام مجازات در حق محارب اجرا شود با امام است. تفسیر المیزان می گوید این بحث مفصل است، كه تمام آن در كتب فقهی ایراد شده، چیزی كه هست آیه شریفه خالی از اشعار به ترتیب در بین حدود نیست، اشعار دارد بر اينكه چهار حد نامبرده در عرض يكديگر نيستند بلكه طبق مراتب فساد مترتب مى‏شود ، اگر جرم كوچك است، قطع، و اگر بزرگ است نفی و اگر بزرگتر است چوبه دار، و اگر باز هم بزرگتر است قتل، چون تردید بین قتل و دار و قطع و نفی چهار كیفر برابر و همسنگ یكدیگر نیستند ، بلكه از حيث شدت و ضعف مختلفند و این خود قرينه‏ای عقلی است بر بودن ترتیب بین آنها .[2]

آیه احزاب 61

60) لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَکَ فيها إِلاَّ قَليلاً
61) مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً
62) سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً

60) اگر منافقان و کسانی که در دلهایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه ، [ از کارشان ] باز نایستند ، تو را سخت بر آنان مسلط می کنیم تا جز [ مدّتی ] اندک در همسایگی تو نپایند
61) از رحمت خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد.
62) درباره کسانی که پیشتر بوده اند [ همین ] سنّت خدا [ جاری بوده ] است و در سنّت خدا هرگز تغییری نخواهی یافت.

در همان کتاب، در شان نزول آیه دوم، چنین مى خوانیم: گروهى از منافقین در «مدینه» بودند و انواع شایعات را پیرامون پیامبر(صلى الله علیه وآله) به هنگامى که به بعضى از غزوات مى رفت، در میان مردم منتشر مى ساختند.
گاه، مى گفتند: پیامبر کشته شده.
و گاه، مى گفتند: اسیر شده. مسلمانانى که توانائى جنگ را نداشتند و در «مدینه» مانده بودند، سخت ناراحت مى شدند، شکایت نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آوردند، این آیه نازل شد، و سخت این شایعه پراکنان را تهدید کرد[3][4][5].

عبارت قُتِّلُوا تَقْتِیلاً: بدون هیچ گونه رحم و شفقتی زار زار کشته شوند. پیاپی کشته شوند. ذکر قتل در باب تفعیل، برای مبالغه یا تکرار است[6].  همانطور که این مرجع گفته بنظر می آید این عبارت مبالغه باشد.

در تاریخ خبری از به قتل رساندن منافقین مدینه به ما نرسیده است. بنظر بنده، این آیه تهدید و ارعاب بصورت مبالغه آمیز می باشد. برای اینکه از رفتارهایشان منافقین دست بردارند. البته آیه بعد (آیه 62) کمی این برداشت را دچار مشکل می کند.

تفسیر نمونه ذیل تفسیر آیه نساء 89 می گوید سیره پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) درباره منافقان مدینه این بوده که هیچگاه دستور قتل آنها را صادر نمى کرد مبادا دشمنان او را متهم به کشتن یارانش کنند و یا بعضى از این مسئله سوء استفاده کرده ، با افرادى که خرده حساب داشتند به عنوان منافق بودن درآویزند و آنها را به قتل برسانند. آیه احزاب 61، دقیقا به منافقان مدینه اشاره می کند.

مراجع

[3] نور الثقلین»، ج 4، ص 307؛ «تفسیر على بن ابراهیم قمى»، ج 2، ص 196؛ «المیزان»، ج 16، ص 344.
[4]  گردآوري از کتاب: شان نزول آیات قرآن(برگرفته از تفسیر نمونه)، محمد جعفر امامی، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، چاپ اول ، ص 374.
[5]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر